نام پدر: غلام
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: زبرخان
تاریخ تولد:1331/01/10
تاریخ شهادت: 1365/04/12
محل شهادت: استان ایلام، شهرستان/ بخش: مهران، منطقه: مهران
سن: 34 سال
شغل: پاسدار
تحصیلات: ابتدایی
وضعیت تاهل: متاهل
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: نیشابور، مرکزی نیشابور، نام گلزار: بهشت فضل
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
شهید محمدعلی قدمیاری :
شهید محمد علی قدمیاری : قائم مقام فرمانده طرح وعملیات تیپ امام جواد (ع)ازلشکر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) دهم مرداد ماه 1331 در نیشابور، روستای خرو علیا، دیده به جهان گشود. در چهار سالگی به مکتب رفت و در پنج سالگی قرآن را حفظ کرد. معلمانش می گفتند: «اگر ایشان درس بخوانند، روحانی می شوند.» ولی به علت این که در روستا امکانات نبود، تا کلاس ششم ابتدایی نظام قدیم درس خواند و سپس ترک تحصیل کرد و به شغل کشاورزی پرداخت. بسیار مطالعه می کرد. قرآن و نهج البلاغه را زیاد می خواند و دارای صوت زیبایی بود، به افراد مذهبی علاقه داشت و با کسانی که از لحاظ مذهبی ضعیف بودند، کمتر رفت و آمد می کرد. او به پدر، مادر و خانمش احترام زیادی می گذاشت. چون پدر خانمش سید بود او را دوست داشت و به او احترام می گذاشت و با ایشان زیاد رفت و آمد می کرد. او زیاد به بچه ها دلبستگی نشان نمی داد، چون می گفت: «من زیاد به جبهه می روم و نباید زیاد به من علاقه مند باشند.» اوقات فراغت را به زیارت امام رضا (ع) و بهشت فضل می رفت و نماز و قرآن می خواند. او علاقه ی خاصی به نماز جماعت، دعای کمیل و دعای توسل داشت. خواسته او آزاد شدن کربلا و آزاد شدن اسرا بود. همسر شهید می گوید: «هنگامی که به او می گفتم: به منطقه نرو، خیلی عصبانی می شد و می گفت: نه. برادرهای ما در آن جا به خون خود می غلتند و مبارزه می کنند، من چگونه می توانم در خانه بایستم و به جبهه نروم؟ باید به جبهه بروم. هنگام عصبانیت با فرستادن صلوات و خواندن نماز، اخلاق خودشان را به حالت طبیعی برمی گرداندند.» محمدعلی قدمیاری علاقه ی خاصی به بسیجی ها داشت و خیلی دوست داشت بسیجی باشد. او از همان ابتدا در تشکیلات حزب جمهوری اسلامی که در راس آن افرادی مثل شهید مظلوم بهشتی بودند، شرکت داشت. بعد از این که امام فرمود: «نیروهای نظامی نباید در احزاب داخل شوند.» از آن جا بیرون آمد و رابطه ایشان فقط با تشکیلات سپاه بود و وابستگی به حزبی سیاسی نداشت. در اوایل انقلاب با شرکت در راهپیمایی ها، اعلامیه ها ی امام را پخش می کرد و به روستاهای دیگر برای سخنرانی می رفت. در نیشابور هم با ضد انقلاب مبارزه داشت، حتی در سال 1358 می خواستند او را ترور کنند، اما موفق نشدند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به خدمت سپاه درآمد. قبل از جنگ از طریق سپاه نیشابور برای مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد. سال 1349 با خانم زهرا بهنام جعفرنیا ازدواج کرد. مدت زندگی مشترک آن ها 16 سال بود. ثمره این ازدواج شش فرزند به نام های: مجتبی، مرتضی، مصطفی، فاطمه، سمانه و مهدی می باشد. ایشان در ازدواج مجدد خود با خانم زهرا قدمیاری ازدواج کرد که ثمره ی این ازدواج دو فرزند به نام های مرضیه و سمیه است. توصیه می نمود که امام را تنها نگذارید و جبهه ها را پر کنید. در سال 1359 که جنگ حق علیه باطل شروع شد به جبهه اعزام شد. برای آزادی میهن به جبهه می رفت و می گفت: «من یک سرباز امام زمان (عج) بیش نیستم. انشاءالله که آزادی کربلا نزدیک است. کی باشد که گوشه ای از قبر امام حسین (ع) را زیارت کنم.» او به انگیزه دفاع از اسلام و ناموس و همچنین جهاد در راه خدا به جبهه رفت. او چندین بار به کردستان اعزام شد. در عملیات خیبر از ناحیه آرنج، بر اثر اصابت گلوله مجروح شد و در عملیات والفجر هشت، در اروند رود، نیز بر اثر اصابت ترکش و موج گرفتگی از ناحیه انگشتان مجروح گردید. زمان عملیات خیبر، وقتی مجروح شده بود، 24 ساعت با دست شکسته در آن به هم ریختگی خط ماند. او را سه چهار بار عمل کردند و زمانی هم که ایشان در بیمارستان بودند، دعا می کردند و از امام حسین (ع) صحبت می نمودند و می گفتند: «چرا من لیاقت شهادت را نداشته باشم.» اومعاون فرمانده طرح وعملیات تیپ امام جواد (ع) بود. در عملیات کربلای یک که رزمنده ها به عقب برمی گشتند، به او از بی سیم اعلام کردند که به عقب برگردد. محمدعلی اعلام می کند: «من در محاصره هستم و به آرزوی خود رسیده ام.» محمدعلی قدمیاری در تاریخ 12/4/1365، در عملیات کربلای یک در منطقه ی مهران بر اثر اصابت ترکش به کمر به شهادت رسید. پیکر مطهر ایشان درشهرستان نیشابور در بهشت فضل دفن گردیده است.