نام پدر: علی اکبر
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: زبرخان
تاریخ تولد:1326/11/06
تاریخ شهادت: 1360/10/01
محل شهادت: استان کرمانشاه، شهرستان/ بخش: گیلانغرب، منطقه: گیلانغرب
سن: 34 سال
شغل: پاسدار
تحصیلات: ابتدایی
وضعیت تاهل: متاهل
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: زبرخان، مرکزی زبرخان، نام گلزار: قلعه وزیر
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
شهید علی اصغر اسدی :
علىاصغر اسدى ـ فرزند علىاكبر ـ در ششم بهمن ماه سال 1336 به دنیا آمد.
كودكى فعّال و آرام بود. از همان كودكى اصول و فروع دین و نام دوازده امام را یاد گرفت و آنها را مىگفت. در كارهاى خانه و كشاورزى به مادر و پدرش كمك مىكرد.
علىاصغر اسدى در سال 1348 و در 19 سالگى با خانم ثرّیا چوبدار پیمان ازدواج بست كه مدّت زندگى مشترك آنها 12 سال بود.
همسر شهید مىگوید: «او فردى خوش اخلاق، خوش برخورد، متواضع، صابر و باتقوا بود.»
ثرّیا چوبدار ـ همسر شهید ـ مىگوید: «به ساده زیستى علاقه داشت
در سال 1351 با آیت اللّه ربّانى شیرازى در رابطه بود. او با روحانیّون علیه شاه فعّالیّت مىكرد. پیرو خط امام بود و زندگى خود را وقف مبارزه و اعتقاد خود كرده بود. یكبار از قم كه اعلامیّهى امام را مىآورد، ساواك او را دستگیر كرد و مجروح شد كه او را به زندان تایباد بردند. در تهران نیز در زندان اوین افتاد.
بعد از پیروزى انقلاب با تشكیل كمیته انقلاب اسلامى، ابتدا عضو كمیته و سپس عضو سپاه پاسداران شد.
بعد از پیروزى انقلاب، یك مأموریّت 45 روزه به شهرستان كاخك داشت. چون در آنجا منافقین نفوذ كرده بودند، او به عنوان مسئول گروه توانست با شجاعت شهرستان كاخك را از دست منافقین خارج كند.
مىگفت: «شهدا زحمتهاى زیادى كشیدهاند كه باید خونهاى آنها را پایمال نكنیم. نشستن در خانه حرام است، وقتى كه دشمن به خاك ما حمله كرده است.»
در اوایل جنگ به منطقهى كردستان اعزام شد و در مقابل حركتهاى منافقین استقامت كرد.
او فرماندهاى بسیار شجاع بود. با نیروها خوشرفتارى مىكرد. بیشتر از همه زحمت مىكشید و در مأموریتهاى خطرناك پیشقدم بود. او از سوى سپاه نیشابور محافظ نمایندگان مجلس بود. در پشت جبهه در سازماندهى نیروهاى بسیج فعّالیّت مىكرد.و در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى نیز حضور داشت.
مسئولیّتهاى شهید عبارتند از:
1 ـ از تاریخ 1/7/1358 تا 31/2/1359 مسئول پایگاه بسیج نیشابور
2 ـ از تاریخ 1/3/1359 تا 1/4/1360 محافظ نماینده مجلس،
3 ـ از تاریخ 2/4/1360 تا 9/8/1360 محافظ نمایندگان از سوى پایگاه نیشابور،
4 ـ از تاریخ 10/8/1360 تا 1/10/1360 فرماندهى گردان در لشكر 5 نصر
در تاریخ 3/9/1360 و در گیلان غرب بر اثر اصابت تركش به درجه عظماى شهادت رسید. پیكر مطهّر ایشان پس از حمل به زادگاهش در گلزار مشترك روستاى قلعه و چشمه خسرو به خاك سپرده شد.
شهادت او بر روى بسیارى از افراد تأثیر گذاشت و باعث شد كه افراد زیادى به جبههها بروند.
ثریّا چوبدار ـ همسر شهید ـ مىگوید: «در محاصرهى جادّهى ماهشهر ـ آبادان در منطقه با مشكل برخورد مىكنند كه مجبور مىشوند عقب نشینى كنند. در راه برگشت با تعدادى عراقى برخورد مىكنند كه او بلافاصله یك لباس عربى كه به همراه داشت بر تن مىكند و آن لباس را هم خونى مىكند و در همان جا مىخوابد. وقتى عراقىها او را مىبینند، فكر مىكنند كه او كشته شده است.» اگر رزمندهاى مشكل داشت با تمام وجود مشكلش را حل مىكرد و در شادى آنها شاد و در غمهاى آنها ناراحت مىشد.
شهيد در وصيت نامه خود اين چنين می گويد: «بنا به وصيت شهدا و امام فقيدمان، در تمام شئون زندگى مراقب و مواظب اعمال و كردار خود باشيد. پشتيبان ولايت فقيه و امام عزيز باشيد. اگر از ولايت جدا شويد مسلماً هلاك خواهيد شد. هميشه با چشمانى باز دشمنان و دوستان خود را بشناسيد و به اصل تولى و تبرى – كه از فروع دين ماست – توجه داشته باشيد. وحدت كلمه را حفظ كنيد تا فنا نشويد كه «واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا.» ياد و خاطره شهدا را هرگز از ياد نبريد. شهدا را براى هميشه معلمان آزادى و ايثار بدانيد.» همچنين می گويد: «توصيه ام به خانواده هاى شهدا، اسرا و مفقودين اين است كه هيچ گاه احساس حقارت نكنيد؛ زيرا فرزندان، شوهران، پدران و برادران شما براى دفاع از ارزشهاى انسانى و اسلامى جان خود را فدا كردند و راهشان را به درستى انتخاب كردند و حقيقتاً لبيك گويان صادق شهدا هستند كه به نداى سرور شهيدان و به حسين زمان لبيك گفتند و همهى هستى خود را فدا كردند و در عوض زندگى جاودانه و ابدى را براى خود برگزيدند. سنگر صبر و بردبارى و استقامت را هيچگاه خالى نگذاريد و چون «بنيان مرصوص» در مقابل حوادث بايستيد كه ما همه از تبار راست قامتان جاودانه تاريخ خواهيم بود.»