نام پدر: مسلم
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: نیشابور
تاریخ تولد:1347/06/01
تاریخ شهادت: 1363/12/22
محل شهادت: استان خوزستان، شهرستان/ بخش: دشت آزادگان هویزه، منطقه: هورالهویزه (هورالعظیم)
سن: 16 سال
شغل: بیکار
تحصیلات: سیکل
وضعیت تاهل: مجرد
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: نیشابور، مرکزی نیشابور، نام گلزار: صومعه مازول
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
… سپاس خداوندي را كه نيرو و توانايي و عقل و تفكر داد تا بتوانم قدمي اندك كه در مقابل نعمت هايش به اندازة سرسوزن در مقابل اقيانوس ها هم نيست بردارم . باز هم او را سپاس كه پايم را در صراط مستقيم كه شبانه روز پنج بار تكرار مي كنيم نلغزاند و توانستم خود را از منجلاب اين زندگي كشيده ، خود را به سويش نزديك كنم .
بار الها ! تو خود گواهي كه شهادت مانند آب خوردن برايم آسان شده و وحشتي از مرگ نـدارم و آگـاه بـه مرگـم در راهت هستـم و اميـدوارم كـه ايـن مـرگ را از من قبول كني ، ان شاءالله .
و بار الها ! خودت خوب مي داني كه هدفم از آمدن به جبهه چه بود و اميدوارم كه آمدنم به جبهه از روي هوا و هوس و يا خودنمايي نبوده باشد ، همه بگوييد
ان شاءالله .
باري برادران ! من كوچك تر از آنم كه پيامي داشته باشم فقط اين را مي گويم مخصوصا! به پدرم كه پدر عزيز ! به شهدا زياد فكر نكن بلكه به شهدايي كه فرزند دارند ، به فرزندانشان فكر كن .
عزيزان ! در چشم بچه هاي شهدا شما چه مي خوانيد ؟ آيا به غير از پيروزي مسلمين بر كفر جهاني چيز ديگري مي خواهند . در ضمن به فرزندان شهدا عطوفت و محبت بيشتري از گذشته داشته باشيد .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
… پدر عزيز ! مي دانم كه 17 سال برايم زحمت كشيدي ولي اين را بدان كه امانتي بيش از طرف خداوند در دستت نبودم و بايد آن را تحويل مي دادي . و امانت را هر چه زودتر تحويل دهي بهتر است .
گويند كه از همة انسان ها بيشتر حضرت نوح (ع) نزديك به 1000 سال زندگي كرد . وقتي از او پرسيدند اين دنيا را چگونه دانستي گفت مانند خانه اي است كه دو در دارد . از در اول وارد شدم و لحظه اي توقف كردم و سپس از در ديگر خارج شدم. پس حضرت نوح ، 1000 سال را چنين پنداشت پس اين 60 الي 70 سال زندگي ما ديگر چيست كه از مرگ بترسيم و يا براي مرگ ديگري تأسف بخوريم .
پدرم ! خيلي ممنون از زحمتها كه برايم كشيدي . موفق و /ويد و پيروز باشيد .
سپاس خداوندي را كه نيرو و توانايي و عقل و تفكر داد تا بتوانم قدمي اندك كه در مقابل نعمت هايش به اندازة سر سوزن در مقابل اقيانوسها هـم نيست بردارم . باز هم او را سپاس … كه توانستم خود را از منجلاب اين زندگي كشيده ، خود را به سويش نزديك كنم .
بارالها ! تو خود گواهي كه شهادت مانند آب خوردن برايم آسان شده و وحشتي از مرگ ندارم و آگاه به مرگم در راهت هستم واميدوارم كه اين مرگ را از من قبول كني، ان شاءالله . و بار الها ! خودت خوب ميداني كه هدفم از آمدن به جبهه چه بود و اميدوارم كه آمدنم به جبهه از روي هوا و هوس و يا خودنمايي نبوده باشد .