نام پدر: محمد
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: زبرخان
تاریخ تولد:1345/02/03
تاریخ شهادت: 1364/12/06
محل شهادت: استان بصره عراق، شهرستان/ بخش: ام القصر، منطقه: فاو
سن: 19 سال
شغل: دانش آموز
تحصیلات: سیکل
وضعیت تاهل: مجرد
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: زبرخان، مرکزی زبرخان، نام گلزار: سخدر
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
سوم ارديبهشت 1345 ، در روستاي سخدر از توابع شهرستان نيشابور به دنيا آمد. پدرش محمد و مادرش صغرا نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. ششم اسفند 1364 ، با سمت تيربارچي در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
سلام بر محمد مصطفی(ص) پیام آور آزادی . سلام بر او که رحمت العالمین است و سلام بر او که شفیع المؤمنین . با سلام و درود بر علی(ع) که شاخص ایمان است و سلام بر او که عین عدالت است و سلام بر امام حسین(ع) که اسوة مبارزه و شهادت است و سلام بر او که فریاد خروشان مظلومین در تمامی عصر ماست و سلام بر او که نامش و یادش ، خونی به سرعت برق و به گرمی خورشید در رگ های رزمندگان کربلای ایران می دواند . و سلام بر صاحب الزمان(عج) که حبل المتین جهان و جهانیان است وصیتنامة خود را به رشتة تحریر در می آورم .
گو این که چندمین وصیتنامه ای است که می نویسم و شاید سرنوشت این یکی هم مثل بقیه باشد . اما این بار احساس می کنم که این وصیتنامه ام ماندنی است و زیاد عمر نخواهم کرد. احساس می کنم که همه چیز از همه طرف تغییر کرده است؛ آسمان برای فرشتگان تنگ شده است . زمین از وجود من احساس سنگینی می کند؛ کوه ها دارند به سر من فرود می آیند ؛ خورشید در صبحدم با حالت عجیبی مرا
می نگرد ؛ ستارگان در گوش هم نجوا می کنند ؛ حالت های عجیبی در خود احساس می کنم . چند سال عمرم را جز یک خواب و رؤیای کوتاه نمی بینم .
تاکنون خیال می کردم که همان گونه که من عاشق خدایم ، خیال می کردم که بهشت در انتظارم لحظه شماری می کند و با این خیال در پوست خود نمی گنجیدم . هر لحظه منتظر ملاقات او بودم . هر وقت همسنگرم شهید می شد احساس می کردم که به قیامت و شهادت و ملاقات او نزدیک تر شده ام اما الان می بینم که همه خیال بوده است . آنچه در انتظارم بوده ظلمت آتش بود و عمرم پوچ بود و هیچ .
آنچه را می گویم نه ناامیدی از رحمت خداست که حقیقتی تلخ است . از خداوند شرم دارم که از گذشته می ترسم وراه آینده را نمی خواهم اما نمی توانم گریه ام را پنهان کنم . وقتی احساس می کنم که فردا مثل دیروز باید بین من او ، فاصله باشد بغض گلویم را می فشاردوبلاخره او که همیشه شاهد و ناظر بوده، قطرات لرزان توأم با شرمساریم را می بیند که به روی شن های داغ و معطر جبهه
می ریزد .
خدایا ! قلبم در فشار است ، روحم در قفس است ، دنیا و آسمان بر من تنگ شده است . خدایا ! روحم را بگیر ؛ جانم را بگیر و به قول شهید چمران عشقم را بگیر. نمی خواهم که دیگر احساس کنم شعله های عشقم تا ستارگان می رسد .
نمی خواهم دیگر خود را فریب دهم . نمی خواهم دیگر از تو دور شوم .
خدایا ! گمنامم بمیران . غریب وار خونم را بگیر . پیکرم را ناشناخته بپذیر . پروردگارا ! دستم را بگیر که شیطان در کمین است تا مرا به زمین بزند و نیز گناه با همة سنگینی اش مرا تهدید می کند . خدایا ! از تو پوزش می طلبم . رحم کردی ، عصیان کردم . دعوتم کردی ، فرار کردم . عطا کردی ، خطا کردم . عفو کردی ، گناه کردم . اکنون دست من به سوی تو دراز است ، دست مرا بگیر و به سوی خود فرا خوان . دیوار دنیا بلند است ، از روی آن نتوان گذشت . از تو می خواهم دستم را بگیری که جز تو دستگیری نیست . اگر من به تو عشق می ورزیدم اما می دانم که تو عاشق عمة بندگانت هستی .
خدایا دیگر نمی خواهم پیکر آغشته به خون دوستانم را ببینم . نمی خواهم خودم را سرگرم کنم . اگر قرار است عمرم چنان که گذشت بگذرد دیگر از تو عمر نمی خواهم . کاش رؤیای شیرینم به حقیقت می پیوست که تو ارحم الراحمینی .
الهی رضاً برضائک که تو خیرخواه مؤمنینی . ای خدا من شرمم می شود که رهبر و مولایم امام حسین(ع) با آن همه مظلومیت و آن همه مصیبت جان بدهد و من که غلام اویم در هوای خنک و غرق در دنیا در بستر راحت جان بدهم ؟
خدایا ! سری را که قرار نباشد در راه دوست فدا شود همان بِه که به سنگ ندامت کوبیده شئد و جسمی را که در راه دوست تکه تکه نشود همان بِه که زیر خاک پشیمانی پوشیده گردد .
خدایا ! حرف زیاد دارم اما اینک مجالش نیست . اما شما ای مردم قهرمان ! ای ملت رسول لله(ص) ! ای شیعیان علی(ع) ! ای رهروان امام حسین(ع) ! ای عاشقان صاحب الزمان(عج) ! بدانید اگر موفقیت و سعادتی هم نصیب من بشود به واسطة وجود شما بوده و بلاخره شهادت اگر نصیبم شود به واسطة وجود شما بوده .
اما ای برادر و خواهر ! چشم بصیرت را بگشا و به اطراف نظر کن . به جهان بیندیش . چه می بینی ؟ غوغایی عجیب ، دریای خروشان ف موجی طوفنده و بی امان، دریایی گسترده و بیکران و قایقی بی سکان و سرگردان . دنیا همین است .
خواهرانم و برادرانم ! آنهایی که در بهترین کاخ ها بودند و بهترین خوراک ها را خوردند چقدر بیشتر از من و شما عمر کردند ؟ قد و قواره شان چقدر از کوه ها بلندتر شده ؟ زور و قدرتشان چقدر از شداد و نمرود بیشتر شد ؟ پس به دنیا و مظاهرش خیره نشو تا تو را بفریبد . هوای نفس بر تو غلبه نکند و خودت را جز به رضای پروردگار نفروش . تو بزرگ تر از آن که فکر می کنی . کل زمین و آسمان و کرات و کهکشان برای توست پس به قیامت نظر کن ، به شب اول قبر نظر بیفکن .
پدر و مادر عزیزم ! شما برای من خیلی زحمت کشیده اید . من شما را خیلی اذیت کرده ام . من از شما حلالیت می طلم . امیدوارم که شما مرا ببخشید .
والسلام
مهدی سخدری …
مورخ 12/7/1364
محتوای دیداری از شهید
با کلیک بر روی هر عکس می توانید عکس را در نمای بزرگتر مشاهده نمایید.
عکس گلزار شهید
با کلیک بر روی هر عکس به نرم افزار نمایه سازی متصل شده و اطلاعات کامل عکس را در آنجا مشاهده خواهید کرد.