خانواده غلامحسین امیری تابستان سال ۴۷ را با قدمهای نو رسیده شان ، محمد ، آغاز کردند. اول تیر ماه بود تولد محمد در روستای عبیر آباد شهرستان نیشابور کودکی اش را شانه به شانه نهال های روستا گذراند و قد کشید تا پنجم ابتدایی درس خواند. فراغتش را یا کتابهایش پر می کردند یا بازی. درس را نتوانست ادامه دهد و سر گرم کار شد. آرزویش بود جنگ تمام شود. در آرامش کشورش ازدواج کند.
برای انجام خدمت مقدس سربازی خود را معرفی کرد و به لشکر ۸۴ پیاده خرم آباد منتقل شد.
توی جنگ غریبی نمیکرد آخر با دفاع آشنا بود، قبل از خدمت مقدس سربازی دو بار داوطلبانه آمده بود .
مادرش می گوید: همیشه به دیگران کمک می کرد حتی گاهی دور از چشم من و پدرش این کار را می کرد.»
آمده بودند میمک سال ۶۷ محمود ترکش خورده بود . سی ام تیر ماه شدت اصابت زیاد بود محمود پیکرش را داده بود و دو بال گرفته بود که پرواز کند. محمود امیری در اثر اصابت ترکش و متلاشی شدن بدن به مقام والای شهادت نائل آمده بود.