اوایل بهار سال1341 در روستای موشان محمدرضا چشم به جهان گشود. هنوز دو سال از عمرش نگذشته بود که غم سنگین یتیمی بر زندگی اش سایه افکند وپدرش را از دست داد. مادرش او را با رنج وزحمت بسیار بزرگ کرد . شرایط دشوار زندگی باعث نشد که روح بزرگ او از تکاپو بازماند به طوری که از همان کودکی به مکتبخانه رفت.سال1347به شهر گنبد رفت ودوران تحصیلش را آنجا سپری کرد . عشق به زادگاهش باعث شد تا دوباره به موشان برگردد. تحصیلات راهنمایی را در باغشن و قدمگاه به پایان رسانید . یک سال در زمان انقلاب ترک تحصیل کرد . اوبا شرکت در جلسات مذهبی ، همواره می کوشید تا ضمن زنگار زدایی روح پرتلاطم خویش، با پیروی از سیره ائمه معصوم (ع) زمینه وزیربنای عقیدتی صحیحی را در فکر واندیشه خود پایه ریزی نماید . او به رغم گذشته دردآلود وپر اندوهش بعد از پیروزی انقلاب در شهرستان نیشابور در دبیرستان قدس مشغول به تحصیل شد . چهارم دبیرستان را تمام کرده بود که احساس کرد باید در دانشگاه عشق ثبت نام کند. در پی انتشار پیامی از امام خمینی (ره) به ندای ولی خود لبیک گفت و با مقدم داشتن دفاع از آبرو و حیثیت کشور بر تحصیل ، عازم جبهه گردید . محمدرضا سرانجام در حمله دوم والفجر ،هنگامی که به عنوان امدادگر مشغول پانسمان یکی از همرزمان مجروحش بود بر اثر اصابت ترکش به ناحیه شکم وسر به لقاء الله پیوست . پیکر مطهرش را در زادگاهش، روستای موشان ،به خاک سپردند تا زیارتگاه عاشقان به حقیقت باشد .