مجتبي در اولين روز از فروردين ماه 1321 در خانواده اي مذهبي و مستضعف در روستاي باغشن از توابع بخش زبرخان چشم به جهان گشود . وي جوان خوشرو و شوخ طبعي بود و هيچگاه عصباني نمي شد ، ايشان با سختي زياد بزرگ شد و تشكيل زندگي داد و براي امرار معاش خانواده به كار كشاورزي و رانندگي(تراكتور) مشغول شد .
مجتبي در اوايل انقلاب با فرمان امام مبني بر تشكيل ارتش 20ميليوني وارد بسيج شد و در آنجا به فعاليتهاي مذهبي خود ادامه داد .
با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، ايشان عزم خود را براي رفتن به جبهه و دفاع از اسلام و انقلاب جزم نمود او خانه و كاشانه خود را رها كرد وراهي جبهه شد. وي هنگام رفتن به جبهه به خانواده خود چنين سفارش نمود كه :«…از شما اي همسرم و فرزندان عزيزم مي خواهم كه هميشه و براي همه زمانها خود را آماده جهاد در راه خدا كنيد و در هركجاهستيد همانجا را سنگري مستحكم در مقابل دشمنان اسلام بسازيد و هميشه پيرو خط رهبري و ولايت فقيه باشيد و حتي يك لحظه از فرمان امام امت سرپيچي نكنيد كه به عذاب دردناك خداوند مواجه مي شويد و اين را بدانيد كه هر چه در اين دنيا بكاريد در آخرت [درو مي نماييد ] و شهادت بهترين چيزي مي باشد كه شما با دستان خودتان و با افتخار در اين دنيا مي كاريد و اجر و مزد آن را در قيامت از خداوند بزرگ دريافت مي كنيد . …»
سر انجام مجتبي در شمال شهر فكه در 22/1/62 بر اثر اصابت تركش همانند كبوتري عاشق رو به سوي معشوق پرواز نمود و راهي سرزمين عشق شد . و با اين پرواز عاشقانه نام خود را در دفتر مفقود الاثرها ثبت نمود .
بعد از سالها انتظار،سرانجام در سال 72 جنازه مطهر و پاك مجتبي را كه چند تكه استخوان و يك پلاك بود در باغستان شهادت زادگاهش تشييع و تدفين نمودند و اين بار نيز آسمان شهرمان با آمدن ستاره اي ديگر فروغ و روشنائيش بيشتر و زيبائيش جلوه ديگري يافت
روحش شاد و راهش پر رهرو باد