نام پدر: محمدعلی
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: نیشابور
تاریخ تولد:1342/03/23
تاریخ شهادت: 1364/11/25
محل شهادت: استان بصره عراق، شهرستان/ بخش: ام القصر، منطقه: فاو
سن: 22 سال
شغل: بیکار
تحصیلات: دیپلم
وضعیت تاهل: مجرد
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: نیشابور، سرولایت، نام گلزار: زهان
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
وصیتنامه شماره 1
یکی از ویژگی های انقلاب اسلامی ایران نقش حساس شهادت در پیروزی و تداوم آن است و این همان بعدی است که تاکنون برای ابرقدرت ها و دشمنان انقلاب ما مجهول مانده و آنان به جهان بینی مادی خود برای همیشه از شناخت واقعیت معنوی آن عاجزند .
شهادت میراث ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین و اولیاء خداست که به امت مسلمان رسیده است و برای انسان مرحله ای از فوز و کمال وجود دارد که بدون شهادت امکان رسیدن به آن نیست .
اینجانب علی اکبر رضایی ، فرزند محمد ، متولد 1342 دارای شماره شناسنامه 900 از روستای زهان نیشابور وصیت خود را مکتوب می نمایم .
مادر عزیز و مهربانم سلام . ممکن است وقتی شما این نوشته را می خوانید من دیگر نباشم و از حالت مادی که دارم ، خارج شده باشم چون برای یک مسلمان مرگی وجود ندارد و این حالت تحولی بیش نیست . امیدوارم زیاد بی تابی نکنید که این کار از اجر شما می کاهد . انسان برای گذراندن امتحان در این جهان آفریده شده و تمام کارها و مسائل برای امتحان انسان است و فرزنددار شدن هم جزئی از این امتحان می باشد . امانتی است پیش شما از طرف خداوند که در موقع لزوم آن را باید پس دهید . وانگهی این مرحله برای همه می باشد (انا لله و انا الیه راجعون) پس چه خوبست که آدمی در راه خدا از این مرحله بگذرد .
مادرم ! سلام بر تو که بالاخره براساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانة میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه اسلام هدیة انقلاب اسلام می کنم و من به وجود تو افتخار می کنم که زینب گونه در برابر مشکلات ایستادگی می کنی . مادرم ! کوه باش و چون کوه استقامت کن و لحظه ای از نام و یاد خدا غافل مباش . در راه دین بکوش .
خواهرم ! … تو همچون زینب(س) در برابر مشکلات ایستادگی نمایید و از خواهر کوچکم … می خواهم که در تحصیل علم و دانش کوشش کند .
خطاب به دوستانم و اقوام و خویشانم : از این که حس می کردم در مکانی راحت قرار بگیرم و در سنگر نباشم غمگین بودم . من نمی توانستم قبول کنم که برادرانم در مرزها شهید شوند و من هر روز شاهد این باشم که فلان قدر کشته یا فلان قدر زخمی شد .
برادرانم ! چگونه من می توانستم مشاهده کنم که هر روز عده ای از بهترین جوانان ما کشته می شوند و من به کارهای روزمره مشغول باشم . می دانم که از دست دادن بنده شاید سنگین باشد ولی مگر غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه زهرا(س) سنگین نبود ؟ مگر آنها نبودند که کشته شدند تا دین اسلام پا بر جا باشد ؟ من هم به نوبة خود از آقا و سرورم حسین(ع) درس مبارزه و جهاد و درس شهادت را یاد گرفتم. من آموختم که زندگی مادی نکبت بار است . نباید منتظر باشیم که مرگ ما را فرا بگیرد بلکه ما باید سراغ مرگ برویم . مگر انسان یک مرتبه بیشتر می میرد ؟ پس چه بهتر که آن یک دفعه هم در راه خداوند باشد .
برادران عزیز و همرزمانم ! رهبر عزیزم را تنها نگذارید . همیشه از او تبعیت کنید من که موفق به دیدارش نشدم ، از همرزمانم و دوستانم به دستبوسی ایشان بروند .
باز هم خطاب به مادرم : مادر جان ! بعد از شنیدن خبر من اشک مریز . به خواهرانم هم بگویید در سوگ من گریه نکنند و اگر خواستید گریه کنید به تنهایی حسین(ع) در ظهر عاشورا گریه کنید و به اسیری زینب گریه کنید . مادرم ! من برای تو فرزند خوبی نبودم امیدوارم به بزرگی خود مرا عفو کنید …
***
وصیتنامه شماره 2
و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
الهی ای تو نور پاک بازان | صفابخش روان عشق بازان | |
پناهم ده الهی بی پناهم | ز من بگذر که من غرق گناهم | |
دل زارم به مهرت شاد گردان | اسیرم من ، مرا آزاد گردان |
… پیامم به ملت شهیدپرور این است : همچنان که تاکنون در برابر استعمارگران شرق و غرب ایستاده اند بعد از این هم مقاوم تر بایستند و رزمندگان اسلام را یاری کنند و اسلحه ای که از شهدا بر زمین می افتد برداشته و سینة کفار را نشانه بگیرند .
مورخه 8/11/64
(لازم به توضیح است که مضمون این وصیتنامه تقریباً مانند وصیتنامة قبلی است لذا قسمت های تکراری در وصیتنامة دوم حذف گردید.)
محتوای دیداری از شهید
با کلیک بر روی هر عکس می توانید عکس را در نمای بزرگتر مشاهده نمایید.
عکس گلزار شهید
با کلیک بر روی هر عکس به نرم افزار نمایه سازی متصل شده و اطلاعات کامل عکس را در آنجا مشاهده خواهید کرد.