نام پدر: سیدابوالقاسم
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: زبرخان
تاریخ تولد:1338/06/23
تاریخ شهادت: 1365/11/07
محل شهادت: استان خوزستان، شهرستان/ بخش: خرمشهر، منطقه: شلمچه
سن: 27 سال
شغل: پاسدار
تحصیلات: راهنمایی
وضعیت تاهل: متاهل
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: زبرخان، مرکزی زبرخان، نام گلزار: درود
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
شهید سیدمحمود حسینی ادیب :
سردار شهید سیدمحمود حسینی (ادیب)، فرزند سیدابوالقاسم، در بیست و پنجم شهریور ماه سال 1338در شهر دررود از توابع بخش زبرخان شهرستان نیشابور چشم به جهان گشودوی در سن شش سالگی در مکتب قرآن را فراگرفت. دوران ابتدایی را تا سال چهارم به صورت شبانه در مدرسهی لامعی دررود گذراند.
مدت کوتاهی در مدرسه علمیهی فاروج به تحصیل مقدمات علوم حوزوی مشغول شد و از آن جا که اشتیاق زیادی به فراگیری علوم دینی داشت، در اوقات فراغت به مطالعه برخی کتابهای استاد شهید مطـهری، آیتالله نوری، دکـتر علی شریعتی، شهید دستغـیب و دیگران میپرداخت.
در فاصلهی سال های 1352 تا 1356 با تشکیل کلاسهای قرآن و احکام در مساجد و فاطمیه، با همکاری جمعی از جوانان پیرو خط امامخمینی1 به نشر افکار آن حضرت و پخش رساله و اعلامیههای ایشان اقدام کرد.
طی سالهای پایانی رژیم پهلوی رهبری برنامههای مذهبی از جمله: دعوت از روحانیون و شخصیتهای انقلابی مثل آیتالله نوری، حجتالاسلام سادات حسینی، شهید هاشمینژاد و برخی شخصیتهای دیگر برای ایراد سخنرانی در شهر دررود، بر عهدهی سیدمحمود و دوستانش بود. وی از مشعلداران مبارزه علیه رژیم پهلوی در منطقهی زبرخان نیشابور بود و با همکاری برخی دوستانش نوارها، عکسها، اعلامیهها و رسالهی امام خمینی(ره) را نیمه شب در روستاهای اطراف دررود از جمله باغشن، چناران، حریم آباد و گرینه پخش میکرد.
مبارزات انقلابی شهید منحصر به شهر دررود نبود، بلکه در تجمّعها و راهپیماییهایی که علیه رژیم پهلوی در نیشابور و مشهد صورت میگرفت، شرکت فعّالی داشت.
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وی از اولین نیروهای بسیجی بود که پس از اتمام دوران سربازی، در سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران شیروان درآمد و ابتدا در مسؤلیتهایی چون افسرنگهبان و مسؤل عملیات سپاه شیروان خدمت نمود. در اواسط تابستان 1361 به عنوان جانشین گردان سیفالله از لشکر پنج نصر خراسان به مناطق جنگی اعزام شد و در عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر یک و والفجر سه شرکت کرد. او در عملیات والفجر مقدماتی از ناحیهی فک و در والفجر سه از ناحیهی بازوی راست مجروح شد.
از مرداد 1362 تا آبان 1364 به عنوان فرماندهی سپاه شیروان انجام وظیفه نمود. در همین حین در اسفند 1363 برای مدتی به جبهه رفت و در عملیات بدر نیز شرکت نمود. در مدت فرماندهی سپاه شیروان، نقش مؤثری در ایجاد امنیت منطقهی شیروان و نوار مرزی آن با شوروی سابق (ترکمنستان) ایفا کرد. اقدامات ارزندهای چون تأسیس ساختمان سپاه شیروان، تقویت فروشگاههای بسیج، افتتاح پایگاه شهید باهنر و چند پایگاه دیگر در روستاهای مرزی را صورت داد و در جذب کمکهای مردمی و گزینش نیروی زبده و کارآمد برای اعزام به جبهه تلاش کرد.
شهید حسینی از آبان 1364 به عنوان فرماندهی گردان سیفالله عازم جبهههای جنگ شد و در عملیاتهای والفجر هشت، کربلای یک، کربلای چهار و کربلای پنج، با فداکاری و جانفشانی از میهن خویش دفاع کرد و پس از مجروحیت مختصر از ناحیهی سر و صورت، در ابتدای عملیات کربلای پنج، سرانجام در تاریخ 7/11/1365 در منطقهی عملیاتی شلمچه، بر اثر ترکش گلوله تانک به درجه رفیع شهادت نایل گشت. پیکرش پس از تشییع در شهرهای شیروان و نیشابور به زادگاهش؛ دررود نیشابور منتقل و در جوار امامزادگان «عینعلی و زینعلی» به خاک سپرده شد.
سیدمحمود در تاریخ 12/1/1361 با خانم ثریا حسینی ازدواج نمود که حاصل این پیوند، پسری به نام سیدمحسن و دختری به نام نرگسسادات است.
وصیتنامۀ شمارۀ 1
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه
و منهم من ینتظرو ما بدلو تبدیلا
از مؤمنین کسانی هستند که صادقانه به آنچه با خدای خویش عهد بستند وفا کردند پس برخی از آنان شربت شهادت نوشیدند و برخی دیگر در انتظارند و تغییر رأی ندادند .
ساعت 9 شب جمعه 9/7/60 که در مسجد پادگان آموزشی سپاه هستم این وصیتنامه را می نویسم زیرا یک پاسدار و یک انسان معتقد به اسلام امید این که تا کی زنده است ندارد به دلیل این که ما در زمانی زندگی می کنیم که قدرت های شرق و غرب توسط عوامل داخلی خود هر روز دست به جنایتی می زنند و دسته گلی را از ملت ما می گیرند ولی ما با ریختن خون خود به ملت های دنیا مظلومیت خود را برسانیم .
من با میل و رغبت و داوطلبانه به سپاه پاسداران قدم گذاشتم و در این سنگر ، جهاد مقدس را آغاز نمودم و شعار من همچون یاران محمد (ص) و علی (ع) و حسین (ع) شعار لا اله الله است و بدینوسیله به ملحدان درس می دهیم که جهاد- جهاد- جهاد در راه الله و پیروز خواهیم شد . و ای ستمگران و ای ابرقدرت های شرق و غرب و کفار و منافقین ! باید بدانید که ما زنده ایم چرا که در راه خدا قتال می کنیم و کشته می شویم . چه بهتر که خریدار خون ما الله ، این مهربان ترین کس به بندۀ خود است و حال ای خواهر و برادر ! ما سربازان ولیعصر (عج) ، مصممیم با اراده ای استوار و ایمانی راسخ بر آنیم تا دست قدرت های زورگو و دست نشاندگانشان را از این کشور کوتاه نماییم .
پدر و مادر عزیزم ! به خدا سوگند اگر شرک نبود به پای شما سجده می کردم . شمایی که بعد از الله و پیامبر (ص) و صالحین راه خدا ، تمام وجودم از شما است و من نتوانستم قدر یک لحظه از شما را بدانم و از این که گاهی نادانی کردم و شما را ناراحت و نا امید نکند چرا که شهادت ، راه انبیاء و اولیاء خدا است .
گرچه از اوان کودکی که برای من زحمت کشیده اید امید این داشته اید که من در فردای دیگر دست شما را بگیرم و کمک شما باشم ولی چه کنم که اسلام من را نمی بخشید اگر گوشه نشینی را انتخاب می کردم و امیدوارم جدایی من را تحمل کرده و از خدا برای خود و اقوام صبر و برای من آمرزش طل نمایید …
پر توان باد پرچم اسلام … و پر توان باد امام امت خمینی کبیر . به امید نابودی ظلم و جور و جهانی شدن مکتب اسلام …
وصیتنامۀ شمارۀ 2
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
(قرآن کریم)
و اما بعد : یا ابن ادم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی (حدیث قدسی)
ای فرزند آدم ! همۀ موجودات را برای تو آفریدم و تو را برای خود خلق کردم .
سپاس خداوند تبارک و تعالی را که به ما توفیق خدمت به اسلام را عطا فرمود تا بتوانیم گوشه ای از مشکلات جمهوری اسلامی را با پوشیدن لباس مقدس سربازی امام زمان (عج) که پوشیدیم حل کنیم و قطره ای از این دریای بیکران الهی قرار گیریم .
با سلام به پیشگاه آقا امام زمان (عج) و نایب بزرگوار ایشان امام امت و بنیانگذار جمهوری اسلامی و امت حزب الله و خانوادۀ معظم شهدا .
همانطور که در حدیث فوق آمده ، خداوند همۀ نعمت های خودش را برای انسان آفریده و انسان را برای خودش ، یعنی قربانی شده انسان در راه خداوند .
امروز خداوند بزرگ ترین نعمت های خود را به ملت ایران عطا فرموده و در مقابل این نعمت ها ! ملت ما باید بها بپردازد ، بهای آن فدا شدن در راه جمهوری اسلامی است . گرچه ظاهراً این امر برای بعضی از مردم مشکل است ولی باید بدانیم که همۀ ماها مانند مسافر هستیم که در مسیر این راه حرکت می کنیم تا به مقصد برسیم پس چه بهتر که راه چند ساله را چند ساعته طی کنیم . مگر وسیله ای بهتر برای سفر به دنیای دیگر از شهادت در راه خداوند هست ؟ مسلماً خیر پس چه بهتر که با همین وسیله به هدف برسیم .
همه باید بدانند که ما برای ماندن ، قدم به این راه نگذارده ایم بلکه برای ثبت نام آمده ایم تا خود به دست خودمان نام نویسی کنیم که مسلمان هستیم یا نه و بگوییم که ما حسینی هستیم یا یزیدی که خط فرزندان آدم توسط پیامبران و امامانمان و قرآن کتاب خدا روشن و مشخص شد و امید این تا سرباز خوبی برای فرماندۀ خودمان امام زمان (عج) باشیم که امروز توجه داشته باشیم تکلیف همۀ ما دفاع از اسلامی است که 1400 سال در غربت بسر می برده و امروز لباس غربت از تن اسلام بیرون آمده و باید با صبر و شهادت مردم ، این انقلاب حفظ شود و اگر امروز فرزندان انقلاب برای دفاع ، در تمامی سنگرها دست از مقاومت بر نمی دارد بدین دلیل است که انقلاب به سادگی به دست نیامده و به سادگی هم حفظ نمی شود و حفظ انقلاب در گرو استقامت و پایمردی مردان و زنان کشور ماست و امروز جنگ با دشمن چون عراق یک تکلیف شرعی است چه بر دشمن پیروز شویم و چه پیروزی نظامی به دست نیاوریم . مهم برای ما بدست آوردن رضایت خداوند است و رضایت خداوند در گرو اداء تکلیف شرعی مردم ما نهفته است …
امید این است خداوند به مردم مانند گذشته توفیق دهد که به تکلیف شرعی خود جامۀ عمل بپوشند …