نام پدر: یداله
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: زبرخان
تاریخ تولد:1342/01/20
تاریخ شهادت: 1363/11/20
محل شهادت: استان ایلام، شهرستان/ بخش: دهلران، منطقه: شرهانی
سن: 21 سال
شغل: سرباز
تحصیلات: نهضت سوادآموز
وضعیت تاهل: مجرد
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: زبرخان، مرکزی زبرخان، نام گلزار: باغشن
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
رجبعلي در بيستم فرورين ماه 1342 در خانواده اي مذهبي و زحمتكش پا به عرصه وجود نهاد .وي دوران ابتدايي را در روستا گذراند و بعداز آن درس را رها كرده و به شغل قالي بافي روي آورد .
خدمت مقدس سربازي وي همزمان با جنگ ايران و عراق بود ، ايشان براي حفظ خاك مقدس كشورش و براي دفاع از ناموس خويش خانه و كاشانه خويش را رها كرده و راهي جبهه شد .
رجبعلي رفتن به جبهه را چيزي جز سعادت نمي دانست ة او خود در نوشته هايش چنين بيان كرده بود كه :«… بهر حال دو راه در جلو ما است كه هر دو سعادت است يا پيروز مندانهبه زيارت كربلاي اباعبدالله الحسين (ع)مي رويم و يا توفيق شهادت نصيب خواهد شد كه آن هم هراس ندارد . مرگ حق است و چه مردني زيباتر و بهتر[از]اينكه با خاك كربلاي ايران و سرخي خون همراه باشد ….»
سرانجام ايشان در 20/11/1363در منطقه شرهاني براثر اصابت تركش توسط دشمن ، سبكبال و رها پروازي عاشقانه به سوي معبود نموده و خود را به ملكوتيان رساند .
و از مردم کسانی هستند که می فروشند جان خود را در ازاي رضایت خدا .
به نام الله یاور مستضعفان و در هم کوبندة ستمگران که شهیدان چون پروانه ، عاشقانه در اطراف نور رحمت و عظمت او پیروز در آمدند ، سوختند و این نور را به چشم هاي امت هاي دربند و اسیر ظلم طاغوتیان شرق و غرب رساندند .
شکر می گویم خدا را که در ماه مبارك رمضان این توفیق را نصیبم ساخت که در صف رزمندگان در راه او قرار گیرم و می دانم که به هر حال دو راه در جلو ماست که هر دو سعادت است. یا پیروزمندانه به زیارت کربلاي اباعبدالله الحسین(ع) می رویم که ان شاءالله با این رزمندگان دعاخوان و جنگجو که به گفتۀ امام عزیزمان فقط صدر اسلام از این جوانان و پیرمردان داشته است ، حتماً فتح خواهیم کرد و یا توفیق شهادت نصیب خواهد شد که آن هم هراس ندارد .
مرگ حق است و چه مردنی زیباتر و بهتر از این که با خاك کربلاي ایران و سرخی خون همراه باشد .
از پدر و مادرم می خواهم که مرا در زادگاهم دفن کنند و پرچم سرخ امام حسین(ع) که الله اکبر – خمینی رهبر با آن باشد بر بالاي قبرم بزنند . فرزندم را خوب تربیت کنید و به او بگویید که پدرش براي چه جنگید و براي چه شهید شدتا هیچ وقت نگذارد منافقین و کافران ، جمهوري اسلامی را از بین ببرد.
به همسرم پیام می دهم که ناراحت نباشد و بداند که اگر اجازه داشتم شفاعت او را می کنم . به برادران و خواهرانم که در یک خانه بزرگ شدیم می گویم مردم را تشویق به جبهه کنید و اگر توانستید اول خودتان جبهه را یاري کنید . امام را تنها نگذارید .
ما جنگ بعد را ، ماه رمضان در پیش داریم و هدف ، فتح کربلا است . کار بزرگی است و شهدایی هم خواهیم داشت ، چه بهتر که من هم از آنها باشم . سنگرها بوي عطر امام زمان(ع) و خون شهدا دارد . هر کس یک بار بیاید دیگر ول نمی کند . و در خاتمه از همه می خواهم مخصوصاً از همسرم و از پدر و مادرم که مرا حلال كنند .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدي (عج) خمینی را نگهدار