حسن آشیانی صدای گریه اولین فرزندش را از حسین شنید. حسین به دنیا آمده بود، صحیح و سالم و این برای پدر و مادر منتظر از همه چیز مهم تر بود. سیزدهمین روز اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۱ بود.
حسین اهل نیشابور بود حسین بزرگ میشد و بازی می کرد و مدرسه می رفت دوره پنج ساله ابتدایی را تمام کرد و وارد مدرسه راهنمایی شد. حسین اهل ورزش فوتبال بود درس را ادامه داد تا موفق شد دیپلمش را هم بگیرد.
به فرائض دینی به ویژه نماز اول وقت خیلی پایبند بود و در گرمای تابستان هم حاضر به روزه خواری نبود نمیدانم چه سالی بود که خود را برای خدمت مقدس سربازی معرفی کرد و بعد از گذراندن دوران آموزشی در پادگان بیرجند به کردستان رفت و در لشکر ۲۸ مشغول خدمت شد.
همراه دیگر همرزمانش آمده بود حوالی دجله ، سال ۱۳۶۳ بیست و پنجمین روز اسفند ماه بود که حسین آشتیانی بر اثر اصابت گلوله به ناحیه گردن به شهادت رسید و خاک دجله شاهد پر کشیدنش بود و بعد از صدای شلیک پیکر پاک حسین را در آغوش کشید.