… با سلام به رهبر کبیر انقلاب ، امام خمینی و با سلام و درود بیکاران برشما پدرو مادرعزیزم . اکنون که به خواست خداوند تبارک و تعالی توفیق آن را پیدا کرده ام که در میان امتحان دراین دانشگاه وارد شوم امیدوارم که سربلند از این دانشگاه قبول شوم و خدای ناکرده تجدید یا رد نشوم واین را بدانید که خدا هیچ وقت دست رد به سینه کسی نمی زند و همانطور که در حدیث شریف قدسی گفته شده کسی که خدا را بشناسد عاشق او می شود و کسی که عاشق خدا شود خدا هم عاشق او می شود . کسی که خدا عاشقش شود می گیردش و اگر کسی را گرفت خونبهای او، خود خداست و من از خدا می خواهم که به من توفیق شناخت را عطا کند .
اکنون که کوله بارهجرت را بسته ام و آماده شده ام که درجهاد اصغر شرکت کنم پدرعزیزم ! و مادر مهربانم! آیا از این که موفق شده اید در دامن خود یک شهید پرورش بدهید و در راه الله نثارش کنید خشنود نیستید ؟ اگر جوابتان مثبت است که درود خدا و رسول خدا (ص) بر شما باد . و تو ای مادرم ! نکند یک وقت بعد از مرگ من برایم گریه کنی بلکه با لبخند و شادی مرا دفن کن واز خدا می خواهم صبری عظیم قسمت تو کند .
اگریک وقت دلت گرفت و خواستی گریه کنی برای سرور شهیدان حسین بن علی (ع) گریه کن و همیشه دعایت این باشد و از خدا بخواه که عمر اماممان طولانی تر گردد زیرا اوست که تا ظهور حضرت مهدی (عج) می تواند این انقلاب را رهبری کند …
پدر عزیزم و مادر مهربانم ! باید ببخشید که در این چند مدت به شما کم لطفی کرده ام . سلام مرا به برادرانم و خواهرانم برسانید و بگویید اگر از من حسن رشید آبادی ، برادر کوچکشون کم لطفی از من دیدند ببخشند … پدرعزیزم و مادر مهربانم ! امام را دعا کنید و رزمندگان را هم دعا کنید تا به پیروزی کامل برسند .
حدیث شریف : اشرف الموت قتل الشهاده . شرافتمندانه ترین مرگ ها ، شهادت است . پیامبر اکرم (ص)
پدرو مادرعزیزم ! دیگر عرضی ندارم . خدا یار و نگهدارتون باشد . نویسنده این وصیتنامه حسن رشید آبادی این وصیتنامه را در تاریخ 6/4/63 در روز شنبه ساعت 5 بعدازظهر آخرین روز ماه رمضان است .
پدرعزیزم و مادر مهربانم ! دعای همیشگی تان یادتان نرود . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) حتی کنار مهدی (عج) خمینی را نگهدار . آمین یا رب العالمین …
وصیتنامه شماره 2
… مادر و پدرعزیزم ! سلام . ای همسر عزیزم و برادران ! … اکنون توفیق آن را پیدا نمودم تا درمیدان امتحان وارد شوم و امیدوارم در این راه فاتح ، شاد و مسرور و در بازگشت با قلبی آرام … و ندای پیروزی برلبانم به آغوشتان بازگردم . ان شاء الله . اگر که کوله بار هجرت بسته ام و خود را برای جهاد اصغر آماده کرده ام امیدوارم که بتوانم در جهاد اکبر پیروز شوم و آن گونه که مکتب اسلام خواسته است بتوانم خود را سرباز جندالله قرار دهم …
پدرعزیزم و مادر عزیزم و همسرعزیزم و خواهران و برادران عزیزم ! … در شنیدن خبر شهادت فرزندتان … باید صبر واستقامت کنید . آیا حسین (ع) در … آن همه مصیبت ها را فراموش کرده اید ؟ آیا فریاد زینب (س) را فراموش کرده اید که چگونه فریاد حسین (ع) را برابر جباران تاریخ اقامه کرد و طاغوتیان را رسوا نمود ؟ می دانم که هر چند برایتان خبر ناگواری است ولی برای خدا و برای این که روحم آزرده نشود از شما تنها خواهش دارم و آن این که هرگز قطره اشکی درچهره تان مشاهده نشود خنده پیروزی و قبول شدن در امتحان الهی برلبانتان نقش بسته و بدانید … که آنچه داده ای تنها یک امانت بوده است …
پدرعزیزم ! مادرعزیزم و همسرعزیزم ! ان شاء الله … به زودی برصدامیان کافر پیروز خواهیم شد … به قطره قطره خون تمامی شهیدان عزیزمان قسم می دهم که … در روز تشییع جنازه ام اشکی نریزید …
به امید هرچه زودتر تمام رزمندگان اسلام .
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
فرزند شما حسن رشید آبادی
تاریخ 17/10/65
اکنون که به خواست خداوند تبارک و تعالی توفیق آن را پیدا کرده ام که در میان امتحان دراین دانشگاه وارد شوم امیدوارم که سربلند از این دانشگاه قبول شوم و خدای ناکرده تجدید یا رد نشوم واین را بدانید که خدا هیچ وقت دست رد به سینه کسی نمی زند .
پدرعزیزم ! و مادر مهربانم! آیا از این که موفق شده اید در دامن خود یک شهید پرورش بدهید و در راه الله نثارش کنید خشنود نیستید ؟ اگر جوابتان مثبت است که درود خدا و رسول خدا (ص) بر شما باد .
