نام پدر: عباسعلی
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: زبرخان
تاریخ تولد:1327/02/05
تاریخ شهادت: 1360/11/19
محل شهادت: استان خوزستان، شهرستان/ بخش: بستان، منطقه: بستان
سن: 33 سال
شغل: پاسدار
تحصیلات: ابتدایی
وضعیت تاهل: متاهل
تعداد شهید از یک خانواده: 2
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: زبرخان، مرکزی زبرخان، نام گلزار: باغشن
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
شهيد حاج حسن باغشني در ارديبهشت ماه 1327 در باغشن روستايي سرسبز و با صفا از توابع بخش زبرخان پا به عرصه وجود نهاد . ايشان بعد از طي مراحل كودكي تا سال چهارم ابتدايي تحصيل نمود ،اما به علت فقر و تنگدستي و سختي زندگي د رس را رها كرده و به شغل مكانيكي روي آورد .
در سال 55 با شركت در راهپيمائي ها بر ضد رژيم پهلوي شاه و پخش اعلاميه هاي حضرت امام (ره ) كه از طرف روحانيون دريافت مي كرد جزو كساني بودند كه در به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي نقش اساسي داشت ، ايشان بعد از مدتي در حين فعاليتهاي سياسي دستگير و مورد بازجويي قرار گرفتند كه با گرفتن تعهد از ايشان، آزاد شدند اما بعد از آزادي بيكار ننشست و با صبر و استقامت و ايماني راسخ به فعاليتهاي خود تا پيروزي انقلاب ادامه داد .
بعد از پيروزي انقلاب، در سال59 وارد سپاه پاسداران شد و نام خود را در جرگه نگاهبانان سرزمين عشق و ايثار ثبت نمود . با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران ، در حاليكه 4 فرزند كم سن و سال داشت و همه دوري پدر را به خوبي احساس و در نبود او بي تابي مي كردند عازم جبهه شد .
او فقط فكر و ذهنش جبهه و جنگ بود و بس . همانطور كه در وصاياي خود بيان نموده بود كه :
«…مساله اصلي به قول رهبرمان همين جنگ است، ميدانيد كه اگر ما در جنگ پيروز شويم ميتوانيم
قدس را از دست يهوديان بگيريم و سر بلند زندگي كنيم و تمام مردم ضعيف را از زير دست يهوديان
نجات دهيم ….»
وي از خانواده و زندگي خود هيچ تشويشي به دل راه نمي داد چون مي دانست فرزندش روح اله روزي بزرگ خواهد شد و از خانواده مواظبت مي كند، او تنها نگرانيش امام بود كه مبادا خداي نكرده او تنها بماند و هميشه سفارش مي كرد كه :«… گوش به فرمان رهبرمان باشيد تا ديگر كسي پيدا نشود و ضربه به اسلام و قرآن بزند ، تا انشاء ا… قيام حضرت مهدي (عج)به پا شود …. »
حاج حسن سه بار عازم جبهه هاي حق عليه باطل شد ، در دومين اعزام از ناحيه پا مجروح مي شوند و بعد از بهبودي دوباره به جبهه رفته كه اينبار در 18/11/1360 در تنگه چزابه بر اثر اصابت تركش به سر و سينه شهد شيرين شهادت را نوشيد و به ديدار معبود شتافت .
آري و چه خوب او به نداي ارجعي الي ربك … لبيك گفت و چون كبوتران سبكبال پرواز الي السماء كرد و نام خود را در دفتر عشق و شهادت به عنوان اولين شقايق نيلگون در باغستان شهادت روستا ، به ثبت رساند .
آري او رفت و ديگران نيز در پي او رفتند و ما تنها كلاممان به آنان اين است كه : اي سالكان طريق حق و اي عاشقان كوي معبود ، معراجتان به سوي حق مباركباد .