حسن در دهم فروردين ماه 1346 در روستاي باغشن از توابع بخش زبرخان پا به عرصه وجود نهاد .وي جوان مومن و با تقوايي بود ، خانواده در هنگام نماز صبح با صداي دلنشين ايشان از خواب بيدار مي شدند، بارها كلام نور را زمزمه مي نمود و روح خويش را در پرتو اين آيه جلاداده و آنرا از زنگار دو دلي و ترديد رهانيده بود كه يا ايها الذين آمنوا توبوا الي الله توبه نصوحا گويي كه او هميشه خويشتن را در اين ميان تنها احساس مي نمود و او چه پر ابهت در دل تاريكيهاي شب ، آن هنگام كه بندگان خداي ، به خواب نوشين خويش فرو رفته اند نداي العفو العفوش مهتاب را به غبطه وا داشت .
روح عظيم حسن هيچوقت او را آرام نمي گذاشت ، دائما در پي كاري مي گشت كه رضا و خوشنودي خدا در آن باشد .
قبل از انقلاب ، اعلاميه ها و عكس امام را تحويل مي گرفت و تا زمان دستور افشاي آن ، آنها را در صندوقچه خانه پنهان مي كرد و بعد از دستور آنها را بين مردم تقسيم مي نمود .
بعد از شروع جنگ ، وي با وجود سن و سال كم توانست از طريق بسيج عازم ميدان جنگ شود ، او خدمت مقدس سربازي را نيز در ميدان نبرد گذراند و طي خدمت 2 بار مجروح مي شوند و يكبار نيز به مدت 48 ساعت به دست عراقيها افتاده و اسير مي شود ،ايشان با رشادت و شجاعت تمام خود را از بند اسارت رهانيده و به دوستان خود مي پيوندد .
سرانجام در تاريخ 30/9/65 در شلمچه در حين عمليات كربلاي 5 مورد هدف دشمن قرار مي گيرد عاشقانه بال مي گسترد و به سوي معبود به پرواز در مي آيد .