عبدالحسین در هفتم فروردین ۱۳۳۲ در روستای مظفرآباد نیشابور و در خانوادهای مذهبی و متعهد دیده به جهان گشود. تحصیل را تا پنجم ابتدایی ادامه داد و پس از آن به شغل جوشکاری مشغول شد. سومین فرزند خانواده بود و از همان کودکی، عشق به وطن و ارزشهای انسانی در دل او جوانه زده بود.
عبدالحسین به ورزش شنا علاقه زیادی داشت و با تلاش و پشتکار، به یکی از ورزشکاران شنا تبدیل شد و در کنار موفقیتهای ورزشی، همواره به فکر خدمت به مردم و دفاع از میهن بود. از طریق بسیج دو مرتبه در جبهه حضور یافت و سرانجام در عملیات والفجر ۸ در منطقه عملیاتی فاو کربلایی شد و لباس سرخ شهادت را پوشید و در گلزار بهشت فضل نیشابور در جوار همرزمانش آرام گرفت.
وصیتنامه شماره 1
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
اگر با ریختن خون من این جمهوری اسلامی بر پا می ماند ای مزدوران غرب و شرق و صدامیان کافر ! بریزید خون من که از کشته شدن باکی ندارم .
… همسرم ! برادرم ! در تربیت فرزندانم و آشنایی به اسلام و قرآن کوشا باشید تا راه مرا ادامه دهند …
… مادر جان!اگر در این مدت ، کوتاهی از فرزند خودت دیده اید حلالم کن …
… مادرم ! برادرانم ! همسرم ! عزیزان ! از شما التماس دعا برای فرج آقا امام زمان(عج) و طول عمر امام عزیز و پیروزی اسلام بر کفر جهانی دارم و این وصیتنامه معتبر می باشد .
والسلام علیکم و رحمه الله
فرزند کوچکتان عبدالحسین عبدنصراللهی 10/11/1364
وصیتنامه شماره 2
… به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
شهیدان زنده اند الله اکبر
اگر با ریختن خون من جمهوری اسلامی برپا می ماند پس از مزدوران شرق و غرب ! بکشید مرا که من از کشته شدن باکی ندارم .
مادر جان و برادرانم ! برای من گریه نکنید و خواهرانم ! برای من گریه نکنید چون جنگ جنگ است .
پیام من به مردم شهرمان نیشابور این است : من خودم این راه را انتخاب کرده ام، اجبار نیست . مرگ در جبهة حق بهتر است از مرگ در بستر . امام (ع)
دیگر از این بیشتر وقت شما عزیزان را نمی گیرم .
برادر کوچک شما نصراللهی
در مسجد خوانده شود
مرا ببخشید از این بیشتر فکرم کار نکرد . خطم خوب نیست .