خانه » تاریخ شفاهی »
نام نقل کننده خاطره: همرزم شهید
تاریخ خاطره: 1365/10/25
محل وقوع خاطره: عملیات کربلای 5
شهدای یاد شده در این خاطره:
عملیات های یاد شده در این خاطره:
در عملیات کربلای5 از نیروهای لشکر، 5نفر در موقعیت سخت و خطرناکی قرار گرفتند. ما داخل سنگر کوچکی که گروهی از فرماندهان از جمله شهید شوشتری در آن بودند، نشسته بودیم. سردار شوشتری توسط بیسیم مشغول هدایت عملیات بود. اصلا در جمع ما نبود و تمام فکرش پیش بچههای خط بود. همین لحظه سعید مولف اناری برداشت و مشغول آبلمبو کردن آن برای شهید شوشتری شد. به سعید گفتم: «آقا سعید خیلی فشار میدهید. الان می ترکد.» اما گوشش بدهکار نبود. انار ترکید!… سر و صورت شهید شوشتری هم… شهید شوشتری که تا آن لحظه اصلا حواسش نبود. از جا پرید و نگاهی به اطراف کرد و با گوشی بیسیم به سر من زد. بعد که عملیات تمام شد، گفتم: «حاج آقا سعید انار رو ترکاند. چرا من را زدید؟» پاسخ داد: «سعید دور بود و من وقت نداشتم که او را بزنم…»
استان: خوزستان
شهرستان: اهواز
بخش:
روستا:
نام مکان: منطقه عملیات: منطقه عمومي شرق بصره -سراسر محور جنوبي جنگ
ارگان: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سازمان: نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
قرارگاه:
لشگر:
تیپ:
گردان / واحد:
دسته:
منطقه عملیات:
نوع عملیات: آفندی
مراحل عملیات: هنگام عملیات