خانه » تاریخ شفاهی »
نام نقل کننده خاطره: غلامرضا رحیم آبادی
تاریخ خاطره: 1377/02/15
محل وقوع خاطره: روستای صمان
شهدای یاد شده در این خاطره:
عملیات های یاد شده در این خاطره:
جنازه برادرم پس از ۱۴ سال دوری از وطن توسط گروه تفحص پیدا شد و قرار شد در تاریخ ۱۳۷۷٫۲٫۱۵ که مصادف با هفتم ماه محرم سال ۱۳۱۸ قمری بود مراسم تشییع را انجام دهیم. همراه با افراد خانواده و با کمک افراد روستای صمان تصمیم گرفتم روستاهای مجاور (۱۵ (روستا) را برای انجام مراسم و صرف حلیم دعوت بگیریم ، ما برنامه ناهار جهت ۲۵۰۰ نفر فراهم کرده بودیم اما جمعیت حاضر در آن مجلس حداقل دو برابر جمعیت پیش بینی شده بود و هر لحظه جمعیت بیشتر میشد همه نگران بودیم که نکند در خجالت مهمانان بمانیم و غذا برای آنان کافی نباشد. در همین حال ضمن خیر مقدم و خوش آمد گویی میهمانان در زیر لب از ائمه ی اطهار مخصوصا ابا عبدالله الحسين (ع) و همچنین از خداوند مدد میخواستیم و خلاصه زیر لب زمزمه بود ودعا ، در این میان فردی از آشپزخانه مسجد گفت نگران نباشید ان شاء الله خداوند خودش کارها را درست می کند. بالاخره خداوند وائمه (ع) و شهید نظر کردند و به غذا برکت دادند و تمامی میهمانان با سر افرازی کامل اطعام شدند. پس از پذیرایی میهمانان فهمیدم که شخصی به نام ولی الله از اهالی روستا از معجزه و کرامتی سخن میگوید و آن این بود که دیگ خالی حلیم به لطف و برکت نظر ائمه و صفای باطن شهید دوباره پر از حلیم و دست نخورده در آشپزخانه آماده پذیرایی از میهمانان می شده است پس می شده است .بس. از شنیدن این معجزه همگی نماز شکر به جا آوردیم و خداوند را شکر گفتیم مطلب دیگر این که یکی از زنان فامیل که سیده میباشد نقل میکرد که شب قبل از مجلس در خواب دیده بود که شهید خودش شخصا با جنب و جوش فراوان از میهمانان پذیرایی می کرده و به آنان غذا می داده است.
استان: خراسان رضوی
شهرستان: نیشابور
بخش:
روستا: صمان
نام مکان: رئستای صمان
ارگان:
سازمان:
قرارگاه:
لشگر:
تیپ:
گردان / واحد:
دسته:
منطقه عملیات:
نوع عملیات:
مراحل عملیات: