خانه » تاریخ شفاهی »
نام نقل کننده خاطره: شهید
تاریخ خاطره:
محل وقوع خاطره:
شهدای یاد شده در این خاطره:
عملیات های یاد شده در این خاطره:
قسمتی از خاطرات شهید احمد باغیشنی
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود بر پیشگاه آقا امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی.
حقیر احمد باغیشنی اعزامی از نیشابور به طول 15 ماه در جبهه های جنوب و غرب کشور مشغول خدمت در بسیج سپاه بوده ام که از این پانزده ماه خاطراتی داشته ام که به عرض می رسانم.
۱: بنده ۱۴ ساله بودم که از طریق سپاه نیشابور به جبهه اعزام شدم. در تاریخ ۶۲/۱۲/۱۹ من میان سنگر هم مشغول دیدبانی و هم مشغول مناجات با خدا و راز و نیاز های عاشقانه با امام زمان بودم که در ضمن دعا با مولای خود از هوش رفتم. در حال بیهوشی دیدم سه آقا با جامه عبای سبز بر بالین من آمدند و دست مبارک خود را بر سر من کشیدند و آقا گفت شما به ندای امام خود، امام حسین لبیک گفته آید و در این جنگ پیروز میشوید. در این لحظه به هوش آمدم که پاسخش در ۲۰ متری من بود. وقتی آمد گفت چرا گریه میکردی هر چه اصرار کرد به او و به هیچکس نگفتم تا امروز که در دفترچه خاطرات مینویسم………
۲: در تاریخ ۶۵/۰۵/۳۰ به جبهه اعزام شدم. بعد از اردویی که در گردان عبدالله داشتم به گردان سیف الله منتقل گردیدم. در خط سومار بعد از چند شب دیدهبانی، یک شب دیدبان که خودم بودم به پائین دره رفتیم برای گشت شناسایی که ناگهان نارنجکی در ۲ متریمان منفجر گردید و چهار نفر همان طور ایستاده بودیم. به حول قویٌه الهی هیچ کداممان کاری نشدیم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. به امید زیارت کربلا و قدس عزیز
استان:
شهرستان:
بخش:
روستا:
نام مکان:
ارگان:
سازمان:
قرارگاه:
لشگر:
تیپ:
گردان / واحد:
دسته:
منطقه عملیات:
نوع عملیات:
مراحل عملیات: