خانه » تاریخ شفاهی »
نام نقل کننده خاطره: حمید رضا حقدار
تاریخ خاطره: 1361/11/18
محل وقوع خاطره: فکه و پنجوین
شهدای یاد شده در این خاطره:
عملیات های یاد شده در این خاطره:
شما که در سیر مراحل خود با فرماندهان زیادی سروکار داشته اید حالا فرماندهان تیپ ,گردان,گروهان و موارد مختلف اگر خاطره ی جالبی از فرماندهان داری بفرمایید ممنون می شوم ؟
یکی از بهترین خاطراتمان همین شهید برونسی بودند .خدا رحمتش کند که چند روز پیش هم تشییع جنازه ی ایشان بود. ایشان اولین فرمانده گردان بود و من هم فرمانده گروهان بودم توی عملیات والفجر مقدماتی برای شناسایی منطقه ی دشمن –منطقه {عمل العمران و چومو} بود .یک تک درختی بود به نام درخت سدر ,زمانی که فردی می خواست برای ما توجیه کند آن زمان دقیقا کسی که می خواست منطقه را برای ما توجیه کند فرمانده محور شهید دشتی بود .دقیقا یادم هست ایشان توضیح می داد آقای برونسی این تنه ی درخت سدر هست این منطقه ی عمل العمران و چومو هست ,شما بروید با گردان سمت تک درخت سدر و ارتفاعات را بگیرید .با این گرا هم بروید .ایشان می گفت من گرا حالیم نمی شه چون سواد زیادی نداشت آقای برونسی. به من بگو دشمن کجاست و من می روم و ایشان یک اعتقاد خاصی به حضرت زهرا (س) داشتند یعنی اگر می گفت ,خودش هم می گفت وقتی می خواهم وارد عملیات بشوم می گویم یا زهرا کمکم کن اگر کمکم نکنی آن دنیا یقه ات را ,دامنت را پیش رسول ا… می گیرم و شکایت پیش رسول ا… می کنم به این حرف اعتقاد شدیدی شهید برونسی داشتند و یکی دو تا عملیات را در خدمت شهید برونسی بودم دیدم واقعا با همین حرف و اعتقادات هم در عملیات پیروز می شد.
-چه عملیاتی را با ایشان بودید؟
یکی والفجر مقدماتی من با ایشان بودم بعد والفجر 4 بود که ایشان آن زمان شده بودند فرمانده تیپ ,جانشین گردان بودم که در خدمت ایشان بودم .همین دو تا عملیات .
-توضیحات بیشتری در رابطه با ایشان و خصوصیات خاصی که در رابطه با فرماندهی و هدایت نیروها داشتند بفرمایید؟
یکی از خوبیهای شهید برونسی این بود که می گویم همین که سواد نداشت .تقریبا حالت امی مانند بود ,ساده زیست بود .ساده حرفش را می زد ,حرفی هم که می زد چون با لهجه ی خود تقریبا نیشابوری –تربتی میزد بسیج هم بسیج همین منطقه بود مطلب به دل بچه ها بهتر می نشست و صحبت هم می کرد صحبتهای عادی ,دوتا حدیثی می گفت و معمولا توضیح می داد در رابطه با جنگهای قدیم و چطور باید وارد عمل شویم و این مسائل .خلوص نیت خوبی که در خودش داشت و واقعا هم با اخلاص صحبت می کرد و حرفش به دل بچه ها می نشست و باعث می شد بچه ها مریدش شوند و هر زمان هر جا می خواست وارد عمل شود دیگه بچه ها کار نداشتند این آقا مثلا فرمانده گردان است اما سواد ندارد یا مثلا فرمانده گردان است اما سرهنگ نیست ,آموزش ندیده چون اعتقاد قلبی به ایشان داشتند و واقعا می رفتند دنبالش و اکثر جاها پیروزی داشت.
استان:
شهرستان:
بخش:
روستا:
نام مکان: منطقه عمومی والفحر مقدماتی و والفجر چهار
ارگان: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سازمان: نیروی زمینی سپاه
قرارگاه:
لشگر: لشگر 5 نصر
تیپ: 18 جواد الائمه ع
گردان / واحد: عبدالله
دسته:
منطقه عملیات:
نوع عملیات: آفندی
مراحل عملیات: هنگام عملیات