روایت سرزمین قمقه‌های خالی

روایت سرزمین قمقه‌های خالی

چند روز بود که از محاصره بچه‌های دو گردان کمیل و حنظله در کانال می‌گذشت. بچه‌ها مانده‌ بودند بی‌آب و نان، اندک آب ته قمقمه‌ها را سهمیه بندی‌ کرده بودند و با سرقمقمه آب می‌خوردند.

14020713000384 Test PhotoN

 

 

خبرگزاری فارس_ نیشابور_ فاطمه قاسمی؛ چیزی از ظهر نگذشته که به محل آماده‌سازی نمایشگاه رزمی و فرهنگی کنگره ملی شهدای دیار سلسلة الذهب می‌رسم. نمایشگاهی که قرار است ۱۹ مهرماه تا ۲۶ مهرماه، روز برگزاری اجلاسیه کنگره ۲هزار ۵۳۲ شهید دیار سلسلة الذهب پذیرای بازدید عموم شهروندان باشد. مردان میانسال و جوانان اطراف نمایشگاه در حال جوشکاری، نجاری، جابجایی تجهیزات و آوردن تاسیسات هستند. مسیر رسیدن به محل اصلی نمایشگاه ناهموار و طولانی است. همانطور که بااحتیاط و آرام، مسیر را طی می‌کنم مدیر نمایشگاه رزمی فرهنگی اجلاسیه شهدای دیار سلسله الذهب را می‌بینم که با چند جوان بسیجی در حال آماده‌سازی سنگرهاست. خداقوتی می‌گویم و می‌پرسم چرا هر چه می‌روم، نمی‌رسم؟ مگر وسعت فضای نمایشگاه چقدر است؟ ابراهیم طالبی در حالی که عرق روی پیشانی‌اش را با پشت دست پاک می‌کند، می‌گوید: وسعت نمایشگاه یک و نیم هکتار است. هنوز تا رسیدن به محوطه اصلی فاصله داریم؟ دوباره می‌پرسم تمامی محوطه نمایشگاه ناهموار و سنگلاخ است؟ طالبی متعجب از سوالم می‌گوید: قرار است در نمایشگاه رزمی و فرهنگی با اجرای اِلِمان‌ها و یادمان‌های دفاع مقدس، ذهنیت جبهه از جنوب غرب تا شمال غرب را در ذهن مخاطب تداعی کنیم. مسیری که شما طی کردید هنوز ابتدای نمایشگاه است که به صورت خاکریز پدافندی در آوردیم. ادامه مسیر به سنگرها می‌رسید. سنگر فرماندهی و سنگر تدارکات، بعد از سنگرها هم کانال‌، میدان مین و عبور از تجهیزات نظامی و میدان رزم است.

14020713000379 Test PhotoN

طالبی به قسمتی از نمایشگاه با نی‌های بلند و خشکیده اشاره می‌کند و می‌گوید: در پایان مسیر بازدیدکنندگان از نمایشگاه وارد هور و نیزاز می‌شوند. از میان تالاب و هور عبور می‌کنند و از انتهای هور وارد ماکت عملیات مرصاد می‌شوند. فضای درگیری منافقین در تنگه چارزبر، ادامه مسیر ماکت عملیات فتح المبین و بعد هم  فضای رملی، فکه و چذابه است. همینطور ماکت والفجر ۸ و کربلای ۵.

 

ما خسته نیستیم، بگذارید به فکه برویم

14020713000378 Test PhotoN

عشقی به دوردست اشاره می‌کند و می‌گوید نخل‌ها را می‌بینید؟ بسیجی‌ها در حال آماده‌سازی ماکت نخلستان انبوه و رودخانه اروند هستند. آخرین بخش نمایشگاه رزمی فرهنگی، فضای معراج شهدا با اِلِمان‌های تمامی شهدای نیشابور است. عشقی در حال توضیح دادن در مورد قسمت‌های مختلف نمایشگاه‌ است که چند جوان با لباس بسیجی و سر و صورتی خاک‌آلود ،خوشحال و سرحال نزدیک می‌شوند و می‌‌گویند کار ما در اروند تمام شده. می‌خواهیم به فکه برویم. طالبی بی‌تامل با لحنی محکم می‌گوید هم شما و هم بقیه بچه‌های اروند بروید استراحت کنید. فکه، کار زیادی ندارد و دوستان تان تمامش می‌کنند. پاسخ منفی مدیر اجرایی اجلاسیه کنگره ۲هزار و ۵۳۲ شهدای دیار سلسلة الذهب، لبخند را از صورت جوانان محو می‌کند اما یکی از جوانان، سربه‌زیر و آرام اصرار می‌کند: خسته نیستیم. ناخودآگاه حرف جوان بسیجی را قطع می‌کنم و می‌گویم من هم همراهشان به فکه می‌روم. طالبی دستانش را به علامت تسلیم بالا می‌برد و با گفتن «مراقب باشید» از ما دور می‌شود. من با جوانان بسیجی تا رسیدن به فکه همراه می‌شوم.

 

ما به هیچ جناحی وابسته نیستیم اما برای شهدا از جان مایه می‌گذاریم

 

بعد از پشت سر گذاشتن چند خاکریز، جوانانی را می‌بینم با ظاهری متفاوت که سخت مشغول بیل‌زدن و کندن زمین هستند. جوانان بسیجی با دیدنشان گُل از گُلِشان می‌شکفد به طرفشان می‌روند، سربه‌سر هم می‌گذارند و شوخی می‌کنند. متعجب از کار بی‌دریغ،  ظاهر و پوشش بسیار متفاوت و همین طور دوستی شان با بچه‌های بسیجی وقتی دلیل حضور و تلاش شان برای آماده‌سازی نمایشگاه را می‌پرسم یکی از جوانان که موهای بلندش را پشت سرش جمع کرده در حال بیل زدن  می‌گوید: ما به هیچ جناحی وابسته نیستیم اما برای شهدا از جان مایه می‌گذاریم و کار می‌کنیم. همین لحظه یکی از بچه‌های بسیجی با شیطنت می‌گوید: مسعود جان باور کن شهدا اصلا راضی نیستند تو از جانت مایه بگذاری! همین یک جمله کافی‌ است تا قهقهه خنده بچه‌ها فضا را پر کند. همان جوان بسیجی در حالی که بلوک‌های سیمانی چیده شده در اطراف را بلند می‌کند رو به من می‌کند و می‌گوید تا فکه راه زیادی نمانده. پشت همین خاکریز‌ فکه است. ما اینجا می‌مانیم تا به بچه‌ها کمک کنیم.

فکه، سخت ترین نبردی که دیدم…

به سختی آخرین خاکریز را پشت سر می‌گذارم و وارد محوطه‌ای پوشیده از شن و ماسه می‌‌شوم. چند جوان و مردی میانسال به همراه محمدرضا دهنوی در حال چیدن گونی‌های سنگین به دور دایره‌ای نسبتا بزرگ  هستند. وقتی از دهنوی می‌پرسم شما سال‌های دفاع مقدس در منطقه عملیاتی  فکه هم حضور داشتید؟ می‌گوید: من زمستان ۱۳۶۱ در عملیات والفجر حضور داشتم. در والفجر مقدماتی هم فاصله ما با دشمن زیاد بود و مسیر هم پر بود از کانال‌ها، سیم‌های خاردار و میادین مین. در حقیقت در والفجر مقدماتی باید اول با موانع می‌جنگیدیم بعد با افراد دشمن، بعد از گذشتن از موانع هم قبل از اینکه با ارتش بعث عراق روبرو شویم باید با مصری‌ها، اردنی‌ها و  یمنی‌ها می‌جنگیدیم. نیروهای مزدوری که برای عراق می‌جنگیدند تا بالاخره بعد از ۴ روز خستگی‌ در فکه با ارتش اصلی عراق روبرو شدیم. دهنوی با پوتینش ضربه‌ای پرقدرت به زمین می‌زند و ادامه می‌دهد سراسر منطقه فکه پوشیده از شن و ماسه روان بود. خستگی از یکطرف، تجهیزات سنگین دشمن از طرف دیگر و زمین رملی کار را بسیار سخت کرده بود. نبردی که در فکه داشتیم سخت‌ترین نبردی بود که در طول ۸ سال دفاع مقدس دیدم. سیم‌های خارداری که در مسیر رزمندگان بود بیشترین تاخیر را در مسیر حرکت ایجاد می‌کرد. علاوه بر این وجود کانال‌های متعدد با انواع مین، تله‌های انفجاری و قیر، زمینی کاملا مسلح، هوایی گرم و سوزان و ماسه‌های روان و راز‌ آلودی که با اندک وزش باد جابجا می‌شدند، شب‌ها وزش باد محل تپه‌ها را تغییر می‌داد و در روشنایی روز گیج می‌شدیم. کدام تپه پاکسازی شده است؟ زمین رملی، گول‌زننده و غلط‌انداز فکه جنگ را بسیار سخت می‌کرد در حقیقت نبرد در چنین منطقه‌ای نیروی متخصص می‌خواست اما همه بچه‌ها نیروهای بسیجی‌ با آموزش نظامی معمولی بودند و کار را تخصصی یاد نگرفته بودند.  به فکه که رسیدیم بچه‌های لشگر ۲۷ محمد رسوال‌الله که قبل از ما به منطقه فکه رسیده بودند تنها یک جمله را تکرار می‌کردند: بچه‌ها در کانال گیر افتادند.

14020713000382 Test PhotoN

بچه‌های گردان کمیل و گردان حنظله چند روزی بود که در کانال محاصره شده بودند و مانده بودند بی‌آب و نان، همان اندک آب ته قمقه‌ها را سهمیه‌بندی کرده بودند و با سر قمقمه آب میخوردند هوای داغ و سوزان جنوب، سرزمین رملی فکه و زبان تشنه بچه‌های کمیل و حنظله باعث شد که بچه‌ها نام فکه را بگذارند سرزمین قمقه‌های تشنه و کانالی هم که بچه‌ها در آن محاصره و شهید شده بودند معروف شد به کانال کمیل.

زمین فکه، مسلح بود!

 می‌پرسم زمان عملیات والفجر مقدماتی چند ساله بودید؟ متولد ۴۴ سال هستم سال ۶۱ دانش‌آموز بسیجی بودم. در عملیات والفجر مقدماتی ما بچه‌های خراسان در گردان حزب‌الله ۳۵۰ نفر بودیم به فرماندهی سردار شهید کریم‌اندرابی، البته بیشترین فرماندهان و سرداران تیپ ۱۸ جوادالائمه که در فکه حضور داشتند نیشابوری بودند. بیش از ۱۸ گردان نیروی اعزامی از استان خراسان بود، ولی عملیات موفقیت آمیز نبود و ما بعد از گذشت چند روز از نزدیکی خط مقدم، به عقب برگشتیم اما تا زمان فرمان عقب‌نشینی حدود ۱۰ روزی در همین رمل‌ها زندگی کردیم. حالا هم ماکت فکه را همانطور که سال ۶۱ دیدم و لمس کردم در نمایشگاه رزمی و فرهنگی اجرا می‌کنم. زمین فکه، زمینی بود مسلح، هیچ جای زمین، خالی از میادین مین، کانال‌ها، سنگرهای کمین، دولول، چهارلول و تیربارهای دشمن نبود.

آتشی که بچه ها را می سوزاند و خاموشی نمی شد

از هر مسیری که می‌خواستیم وارد شویم باید تخریب‌چی‌ها وارد عمل می‌شدند غمناکتر از همه وجود بشکه‌های فوگازی بود که بعثی‌ها در فکه شمالی و جنوبی در داخل کانال‌‌ها گذاشته بودند.

بشکه‌هایی با اندازه‌های متفاوت که بعثی‌ها داخل بشکه‌ها را با مخلوطی از آکاسیو، بنزین و چسبی مخصوص پر کرده بودند و تله‌های انفجاری را به مخلوط آکاسیو و بنزین وصل کرده بودند. بشکه‌های فوگاز هنگام عبور بچه‌ها از کانال منفجر می‌شد تکه‌های آتشین، سرخ و سوزانش به طور قارچی به سمت بالا پرتاب می‌شد و بعد هنگام سقوط هر تکه‌اش که روی بچه‌ها می‌‌افتاد هر چقدر شن و ماسه یا آب روی بچه‌ها می‌ریختیم تکه‌ آتشین هیچ جوره خاموش نمی‌شد. تکه های آتشین، یک جوری  بچه‌ها را می‌سوزاند تا سیاه و جزغاله می‌‌شدند.

مرزهای این کشور، عاشورایی حفظ شده است

دهنوی میان بغض و هق‌هق مردانه‌اش می‌گوید متر به متر مرزهای کشور  ما مخصوصا فکه، عاشورایی حفظ شد در همه عملیات‌های ۸ سال دفاع مقدس دانش‌آموزان بسیجی حضور داشتند اما بیشتر رزمندگان در فکه دانش‌آموزان بسیجی بودند تعدادشان آن‌قدر زیاد بود که سال‌ها بعد هنگام تفحص در فکه، اسکلت را که از زیر رمل‌ها بیرون می‌آوردند روی اسلکت بلوز خاکی بود. دکمه دانش‌آموز بسیجی را که باز می‌کردند زیر دکمه لباس، کتاب درسی فیزیک بود، کتاب فارسی بود. دانش‌آموزان شهیدی که در منطقه هم درس می‌خواندند و هم می‌جنگیدند.

پایان پیام/

جدیدترین خبرها

جدیدترین محصولات فروشگاه

چفیه نخی مدل همراه

چفیه را با رشته‌ای به نام عقال بر سر می‌بندند که در مجموع چفیه و عقال نامیده می‌شود. یا چفیه به صورت عمامه که در کشور های مختلف به صورت های مختلف بسته می شود.