نام پدر: محمدابراهیم
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: زبرخان
تاریخ تولد:1349/02/05
تاریخ شهادت: 1365/10/25
محل شهادت: استان خوزستان، شهرستان/ بخش: خرمشهر، منطقه: شلمچه
سن: 16 سال
شغل: کارگری
تحصیلات: راهنمایی
وضعیت تاهل: مجرد
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: زبرخان، مرکزی زبرخان، نام گلزار: درود
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
اردیبهشت ماه سال 1349 در شهر درود نیشا بور کودکی دیده به جهان گشود که نامش را به نام مولا علی ، ابوالحسن گذاشتند . هنوز پنج سالش تمام نشده بود که به مکتبخانه رفت تا روحش را با یاد گرفتن قران جلا دهد . از همان دوران کودکی مهربان بود. پدرش در کار خرید و فر وش قالی و مواد اولیه و نخ بود و او از همان دوران درکار رنگرزی به او کمک می کرد . تحصیلاتش را تا کلاس دوم راهنمایی در درود به پایان رساند . با آنکه پانزده سال بیشتر نداشت اما عشق به جنگ و شهادت او را وادار کرد تا تصمیم بگیرد به جبهه برود . پدرش می گوید :« هنگامی که می خواست به جبهه برود شب اولی که به آموزشی رفته بود آمد و جریان را با من در میان گذاشت و گفت : آیا اجازه می دهید به جبهه بروم . گفتم : شما هنوز برای رفتن به جبهه کوچک هستید . او گفت : شما که پایتان درد می کند ، پس هیچ کس نمی تواند از خانواده ما برود . شما به کوچکی من نگاه نکنید . صبح که رفتیم اسمش را بنویسیم او را قبول نکردند و گفتند سنش خیلی کم است . روز بعد خودش به باغشن رفت و از آنجا اسم نویسی کرد و قبولش کردند و از آنجا اعزام شد .»
در منطقه به عنوان خدمه تانک علیه دشمن بعثی فعالیت می کرد . سرانجام در سال 1365 درجبهه شلمچه همچون کبوتر های سبکبال بالهایش سوخت و به درجه عظمی شهادت نائل گشت گلزار شهدای شهر درود امانتدار پیکر مطهرش است .
انا لله و انا الیه راجعون
همانا که بازگشت همه به سوی اوست .
با درود و سلام به یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود (ع) و نایب بر حقش امام خمینی و با درود و سلام بر شهیدان صدر اسلام تا کنون که با خون پاکشان نهال آزادی را آبیاری کرده اند و می کنند .
اول از همه پیامی دارم برای ملت غیور . هر چند که من از آن کوچک ترم که برایتان پیام بدهم . این شما بودید که ما را راهنمایی کردید و اکنون این خون ها چه ارزش دارد که در راه اسلام که راه هستی مطلق است ریخته شود .
ای مادران و پدران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود .
ای پدر و مادرم اگر گمان کردید دوری از شما و دیگر افراد خانواده مرا از وظیفه هایی که به عهده داشته ام غافل کرده باشد نهایت بی مهری است زیرا فرزندی که سال های متوالی زیر سایه تربیت چنان پدر و مادری بزرگ شده هیچگاه آن چهره نورانی و سخنان مهرانگیزی که سعادت دو جهان را به او ارزانی داشته است از یاد نخواهید برد . میان همه چیزهایی که اکنون از خاطرم می گذرد ، چهره مهربان و گرامی شما پدر و مادر بالاتر از همه قرار دارد .
پدر و مادرم ! اگر من شهید شدم برایم گریه نکنید چرا اگر گریه کنید دشمنان شاد می شوند .
خدمت خواهران و برادرانم سلام می رسانم . خدمت تمام اقوام و خویشان سلام می رسانم . خدمت تمام دوستانم سلام می رسانم . از همگی شما پدر و مادرم و خواهران و برادرانم و اقوام و دوستان حلالیت می طلبم .
در اتمام ، خدمت پدر و مادر گرامیم سلام گرم و مخصوص می رسانم و امیدوارم که از من راضی باشید .
والسلام 1365/9/28