شهید منوچهر خیاط در مهر ماه سال ۱۳۳۷ در شهر تهران دیده به هستی گشود بعد از دوران کودکی و طفولیت به مدرسه رفت و توانست تا سال دوم راهنمایی ادامه تحصیل دهد. پس از آنکه در سن جوانی به استخدام مجتمع صنایع شیمیایی پارچین در آمده بود ازدواج کرد و دارای یک فرزند گردید. او که به عنوان مهمات ساز در پشت جبهه فعالیت می کرد یا کاری که انجام می داد پشتیبان نیروهای مبارز در جبهه بود تا اینکه طی یک حادثه آتش سوزی در محل کار دچار سوختگی شدید گردیده و به لقاء الله پیوست.
شهید منوچهر خیاط که بارها شاهد دلاور مردیهای جوانان هموطنش در خطوط مقدم جبهه بود برای پیوستن به آنها و گام نهادن در جبهه دلش پر می کشید اما چه میشد کرد زیرا تقدیر سرنوشت او را طوری رقم زده بود که جبهه اش پشت جبهه واقع در مناطق عملیاتی و مبارزه اش با دشمن بعثی از طریق ساختن مهمات باشد.
علاقه به مسایل مذهبی از سالهای کودکی در وجود وی شکل گرفته بود. بنابراین با شرکت در جلسات مذهبی به این بخش از مسایل زندگی اش رنگی تازه و با طراوت می بخشید و با شرکت در تظاهرات و راهپیمایی ها علاقه اش را به امام و پیروی خط او نشان می داد.
ذکر همیشگی زبانش این بود که «خدا یا همانطور که مرا پاک آفریدی میخواهم از دنیا به آخرت پاک و خالص برگردانی و تو به مرا بپذیری و مرا عفو نمایی خدایا چه زیباست در مقابل تو به خاک افتادن و چه زیباست به خون غلتیدن»