شهید علی اکبر محمودی چادر نشین یکی از جوانان روستای آق کاریز قوچان بود. پدرش کشاورز و دامدار بود. اما به علت بیماری خیلی زود خانه نشین شد و از ادامه کار بازماند تمام مسئولیت کار و امور زندگی به مادر خانواده محول شد. علی اکبر کوچک هم در کنار درست تا آنجا که در توان داشت به یاری مادر می شتافت و چه در کار مزرعه و چه در کارخانه حتی یک لحظه از کمک به او دست بر نمی داشت با این حال مادر همیشه به او میگفت دوست دارم تو به درسهایت بپردازی و ادامه تحصیل دهی تا بتوانی در آینده فرد موفقی برای جامعه باشی همین امر باعث شد تا پایان دوره متوسطه ادامه تحصیل دهد سپس به استخدام ارتش درآمد.
وی فردی با ایمان با تقوا و راستگو بود و به اموری از قبیل تلاوت قرآن کریم خیلی اهمیت میداد به طوری که این امر را بعد از ازدواج به همسرش نیز بارها گفته بود که دوست دارم درس بخوانی و قرآن خواندن را هم بیاموزی.
اوقات فراغتش را در کنار مطالعه و تلاوت قرآن به زیارت اماکن مذهبی و امامزاده ها می رفت، به ویژه اصرار زیادی بر پابوسی ثامن الائمه (ع) داشت و از هر فرصتی برای رفتن به زیارت ایشان استفاده میکرد با شروع جنگ به قصد دفاع از میهن و ناموس آماده رفتن به جبهه شد بنابراین رو به خدا کرد و با گفتن یا علی به کمک و یاری رزمندگان اسلام شتاف طی حضور در جبهه در اکثر ماموریتها داوطلب می شد و نه تنها از برتری ظاهری دشمن بیمی به دل راه نمی داد بلکه با غیرت و فداکاری هر چه تمام تر به سمت آنها بورش می برد و سرانجام در تاریخ ۶٫۴٫۱۳۶۴ پس از درگیری با دشمن در منطقه جزیره مجنون مفقود الاثر گردید و نهایتا در سال ۱۳۸۵ به صورت نمادین پیکر پاک آن شهید در جمع دوستداران آن بزرگوار تشییع و در مزار کوچک روستای آق کاریز به خاک سپرده شد.