نام پدر: عباسعلی
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: نیشابور
تاریخ تولد:1343/12/28
تاریخ شهادت: 1365/04/13
محل شهادت: استان ایلام، شهرستان/ بخش: مهران، منطقه: مهران
سن: 22 سال
شغل: دانش آموز
تحصیلات: دیپلم
وضعیت تاهل: مجرد
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: نیشابور، مرکزی نیشابور، نام گلزار: بهشت فضل
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
… با فریادی از سر سوز و گدازهای عاجزانه با خدای خویش به سخن می ایستم . فریادم به بلندترین فریادها ، بر تمامی انسان های کره خاک و پیامم به همه همسنگران ، یاران و همه آنها که رهپوی خط سرخ شهیدانند .
خدایا ! ای که از درون آگاهی و بر برون ناظر ، نوشته های حک شده بر قلبم را تنها تو می توانی بخوانی و فریادهای محبوس در سینه ام را تو می شنوی . خواستم با تو سخن بگویم که خود بر همه سلول های بدنم و حرکات روحی و جسمم آگاهی
الها ! تو خود می دانی که آن زمان که هنوز کودکی معصوم بیش نبودم میدان امتحان با اوج گرفتن نهضت برایم فراهم شد و آن زمان که هنوز کودکی معصوم بیش نبودم پا به این میدان نهادم ، خود را به آب و آتش می زدم ، ترس های کاذب گاهی مرا می لرزانید اما در همان مقطع ، تو به من توانایی استقامت را دادی . آن روزها شاید کمترین عصیانی مرا فرا گرفته بود و بارها از مرز مرگ گریختم و تو به من مهلت دادی تا به زندگی سراسر رنج و همراه با عصیان هایم ادامه بدهم . باز دیری نپایید که در رویارویی با نفاق پیشگان ، دست از جان شسته و در کنار یاران عزیزی که هم اکنون روحشان گواهی می دهد ، در مرحله مرگ که بهترین صورت آن شهادت است قرار گرفتم و باز هم من از این قافله واپس زده شدم و حیاتم را دنبال می کردم .
برای چند بار در میادین جنگ پا به میدان نهادم در حالی که در اولین بار اعزام ، اندیشه ام مملو از نیت های صادقانه قلبی بود ولی باز به خانه برگشته و بی نصیب از فیضی که همسنگران و همرزمان بدان نائل گردیدند و حال نیز چند روزی بیش نگذشته است که در میان آتش دشمنان وگلوله های توپ و خمپاره صدامیان بودم و در این آخرین آزمایش نیز مجدد به پشت جبهه برگشتم و اینک برای دفاع از آرمان های مقدسم مهیای یورش بر دشمنان تو و بندگانت شده ام .
خدایا ! حال که من را در بهترین موقعیت ها که هرگز به اندازه حال ، گناه و عصیان سراپایم را فرا نگرفته بود به من مهلت زنده ماندن دادی . اگر قرار بر شهادت بود ، چه خوب بود اگر آن روزها که هنوز روزهایی به این سیاهی را ندیده بودم به شهادت می رسیدم و شاید اگر باز هم به من فرصت بدهی بتوانم گناهان گذشته را جبران و مورد عفو و بخششت قرار گیرم . اما عاجزانه از تو می خواهم مرا همراه اولین نیت های پاک و معصومانه ای که داشتم قبول بفرما .
چه بد است انسانی چون که زمان های مساعدی برای شهادت داشته است اینک با دنیایی از خطاکاری بدرود حیات بگوید . پس بدان امید برای شب حمله آماده می شوم که تمامی گناهانم را جبران کرده و سند عفو و بخشش تو را در دست گرفته و بر ائمه (ع) و آستان ملکوتیت وارد شوم .
اینک سلاح را بر کف می گیرم . شجاعت و شهامت را به یاری می طلبم و دور از تمامی هیاهوهای مادی ، راه خطوط مقدم جنگ را در پیش می گیرم امید آن که همراه با شلیک گلوله های داغ و دریدن سینه ناپاکان زمین ، از داغی آتش سوزان جهنم و تلخی فراقت مصون بمانم و با گام برداشتن در سرزمینی که گلوله های آتش بر آن می بارد از عذاب برزخ معاف گردیده و از حلاوت وصلت محروم نمانم .
دیگر صبرم تاب گردیده ، تحمل دیدن مظلوم را ندارم و تازیانه ه ای ظلم را از ظالم نخواهم پذیرفت. ای انسان های آزاده که بویی از آزادگی برده اید ! چگونه می توانید در سایه های سرد زندگی بنشینید و عده ای محروم را در آفتاب های سوزان حیات نظاره کنید .
به همه بگویید که ما سایه نشین و از آفتاب گریزان نبوده ایم و نیستیم و فریادمان فریاد همه مردان مجاهد تاریخ است که پذیرفتن ظلم ، انسان را زبون و شهادت جز سربلندی و سرافرازای برایمان چیزی نیست . من نمی توانستم در خانه و خیابان بمانم و هر گاه که مادران یاران شهیدم بر من نظاره می کردند سرافکنده و خجل باشم . وجدان پاک هیچگاه به انسان اجازه پستی و خفت و خواری را نخواهد داد .
افتخار بر من داده اند و مرا به نام حضرت حسین علیه السلام نامیدند . در روز تولد آن مولا به دنیا چشم نهادم و از اوان کودکی به او عشق می ورزیدم . حال هم چقدر خوشایند بود که در روز عاشورا به لقاء رب نائل می شدم و چون مولایم به شهادت می رسیدم . اما مگر نه این است که هر روز عاشورا ، هر زمین ، کربلا و هر ماه ، محرم است ؟ پس از خدایم می طلبم هر روز را برایم مقدر فرمود مرا در زمره یاران حسین (ع) قرار دهد .
و در انتها خواستم با امامی که هفته ای دو بار با نامه ای پر از اعمال سیاه و ناشایست ، قلبش را رنجیده ام سخنی بگویم : السلام علیک یا ابا صالح المهدی
ای امید و مرادی که از دیده ها پنهان و در قلوب پاک مؤمنین حاضر بوده ای ! می دانم نتوانستم به عنوان یک شیعه ، خدمتگزار ساحت مقدس شما باشم . اگر چه من عمری از تو غافل و در گمراهی و ظلمت به سر برده ام ، بر من ببخشا و دیدارت را در این دنیا حتی در آخرین لحظات به من ارزانی بخش تا با چشمانی که با نگریستن به تو ، شسته از گناه گشته و همه گناهانم پاک گردیده به محضر الهی وارد شوم .
در انتها ، سلام من را به همه یارانی که سال ها با یکدیگر در جلسه مناجات و دعا چه در بهشت جبهه و چه در خیمه ها و سنگرهای جنوب و غرب کشور در سوز و گداز بودیم برسانید و تنها به آنها بگویید : قلب هایتان را به هم پیوند برادرانه بدهید و قلوب به هم پیوند خورده را به خدا نزدیک کنید . اسلام و انقلاب را یاری ، و نگذارید دین بی یاور بماند .
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
65/4/7 – حسین میثمی (خوردو)
محتوای دیداری از شهید
با کلیک بر روی هر عکس می توانید عکس را در نمای بزرگتر مشاهده نمایید.
عکس گلزار شهید
با کلیک بر روی هر عکس به نرم افزار نمایه سازی متصل شده و اطلاعات کامل عکس را در آنجا مشاهده خواهید کرد.