نام پدر: غلامرضا
محل تولد: استان خراسان رضوی
شهرستان: نیشابور
تاریخ تولد:1346/07/04
تاریخ شهادت: 1365/04/13
محل شهادت: استان ایلام، شهرستان/ بخش: مهران، منطقه: مهران
سن: 19 سال
شغل: دانش آموز
تحصیلات: سیکل
وضعیت تاهل: مجرد
تعداد شهید از یک خانواده: 1
محل گلزار: استان: خراسان رضوی، شهرستان/بخش: نیشابور، مرکزی نیشابور، نام گلزار: بهشت فضل
محل تولد شهید:
عملیات منجر به شهادت:
ارگان اعزام کننده:
اسکن کنید!
محتوای توصیفی از شهید
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
به نام خدای شهیدان و به نام هستی بخش جهان . با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی قائم (عج) . درود و سلا م بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ، خمینی عزیز و با سلام بر تمامی شهدای صدر تاریخ اسلام تا شهدای 7 تیر و شهریور و تمامی شهدای عزیز دیگر و شهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران .
اکنون خدای بزرگ را بسیار شکر گزارم که توفیق شرکت در جبهه را به من اعطا فرمود تا بتوانم در سرزمین خونین که هر قدمش خون شهیدی آن را رنگین نموده است به مبارزه علیه کفار برخیزم و تا پای جان از اسلام این مکتب انسان ساز دفاع نمایم .
خدایا ! تو خود شاهدی که من فقط برای تو و به خاطر تو به جبهه آمدم و تو خود شاهدی که این راه را آگاهانه و بر اساس خواست قلبی خود انتخاب نمودم و چقدر دوست می دارم که تا آخرین لحظۀ عمرم در راه تو و در راه امام و رهبر عزیزمان که همان راه اسلام است باشم و از تو ای خدای مهربان تقاضا دارم که لحظه ای مرا از این راه باز نداری .
ای شهادت ! تو خود شاهدی که چقدر برایت گریسته ام و از خدا رسیدن به تو را خواسته ام .
ای خدای مهربان ! هر چند می دانم لیاقتش را ندارم که به درجۀ رفیع شهادت برسم اما در انتظارم و به امید آن روزی می باشم که تو خود لطفی به من بکنی و مرا نیز در ردیف شهدا قرار دهی و مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار دهی .
برادران ! در این برهه از زمان وظیفه بسیار سنگین است و ما باید پاسداران و حامیان انقلاب اسلامی و دستاوردهای انقلاب باشیم و در جهت تداوم انقلاب به خاطر اهداف انقلاب اسلامیمان بکوشیم .
سخنی با خانوادۀ عزیزم : پدر و مادر و برادران و خواهرانم ! شاید شما موقعی این وصیتنامه را بخوانید که من دیگر در بین شما نباشم و به سوی معشوقم شتافته باشم و در کنار او آرام گرفته باشم . به هر حال همۀ شما به گردن من حق دارید و می دانم که چه زحمت ها و چه رنج ها که برایم متحمل شده اید . من شرمنده ام چون نتوانستم زحمات شما را جبران کنم و امیدوارم که مرا ببخشید .
پدر عزیزم ! ما باید شهید شویم تا نهال انقلاب را آبیاری کنیم . ما باید شهید شویم تا نسل بعد از ما در استقلال و آزادی بسر بند و بتوانند در سایۀ اسلام زندگی سعادتمندانه داشته باشند .
پدر و مادرم و برادران و خواهرانم ! اگر زنده برگشتم همچنان در این راه از پای نخواهم نشست و اگر توفیقش را یافتم و به شهادت رسیدم که منتها درجۀ آرزوی من است و ناراحت نباشید و خدا را شکر کنید و خوشحال باشید که هدیه ای به خدا تقدیم نموده اید و نمی گویم که گریه نکنید زیرا که به قول استاد شهیدمان مرتضی مطهری گریه بر شهید ، شرکت در حماسۀ اوست اما گریۀ شما طوری نباشد که دشمنان ما را خوشحال سازد .
… از همۀ کسانی که مرا می شناسند طلب عفو می کنم . می خواهم که مرا ببخشند . والسلام خداحافظ
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار … 10/7/61